بازخورد، پسخور، فیدبک
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
His feedback was crucial in refining the final design.
بازخورد او در اصلاح طرح نهایی بسیار مهم بود.
We value customer feedback to enhance our services.
ما برای افزایش خدمات خود به بازخورد مشتری اهمیت میدهیم.
فیدبک (صدای جیغمانندی که از میکروفون، آمپلیفایر و مانند آن به وجود میآید.)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The technician quickly adjusted the settings to eliminate the feedback.
کاردان بهسرعت تنظیمات را برای حذف فیدبک تنظیم کرد.
The concert was interrupted by a loud feedback that startled the audience.
کنسرت با یک فیدبک بلند قطع شد که حضار را از جا پراند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «feedback» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/feedback