فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Feedback

ˈfiːdbæk ˈfiːdbæk

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable B2

بازخورد، پس‌خور، فیدبک

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

His feedback was crucial in refining the final design.

بازخورد او در اصلاح طرح نهایی بسیار مهم بود.

We value customer feedback to enhance our services.

ما برای افزایش خدمات خود به بازخورد مشتری اهمیت می‌دهیم.

noun uncountable

فیدبک (صدای جیغ‌مانندی که از میکروفون، آمپلی‌فایر و مانند آن به وجود می‌آید.)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The technician quickly adjusted the settings to eliminate the feedback.

کاردان به‌سرعت تنظیمات را برای حذف فیدبک تنظیم کرد.

The concert was interrupted by a loud feedback that startled the audience.

کنسرت با یک فیدبک بلند قطع شد که حضار را از جا پراند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد feedback

  1. noun response
    Synonyms:
    answer reply reaction comment comeback rebuttal retaliation sentiment observation assessment evaluation criticism

ارجاع به لغت feedback

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «feedback» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/feedback

لغات نزدیک feedback

پیشنهاد بهبود معانی