آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۳۰ تیر ۱۴۰۴

    Browse

    braʊz braʊz

    گذشته‌ی ساده:

    browsed

    شکل سوم:

    browsed

    سوم‌شخص مفرد:

    browses

    وجه وصفی حال:

    browsing

    معنی browse | جمله با browse

    verb - intransitive B2

    گشت زدن، سرسری نگاه کردن، ورق زدن، نگاه انداختن

    He wasn’t planning to buy a phone, he was just browsing to compare the models.

    او قصد خرید گوشی نداشت، فقط برای مقایسه مدل‌ها نگاه می‌کرد.

    You’re welcome to browse the shelves while you wait.

    می‌توانید درحین انتظار، قفسه‌ها را نگاه کنید.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    She likes to browse fashion blogs during her lunch break.

    او دوست دارد در زمان استراحت ناهار، نگاهی سرسری به وبلاگ‌های مد بیندازد.

    browse among/through

    (کتاب) ورق زدن، نگاه سرسری کردن به

    verb - intransitive verb - transitive B2

    وب‌گردی کردن، گشتن در اینترنت، کاوش کردن در اینترنت

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    Instead of studying, he kept browsing memes all night.

    به‌جای درس خواندن، تمام شب مشغول کاوش میم‌ها در اینترنت بود.

    You can browse our website to learn more about our services.

    می‌توانید برای آشنایی بیشتر با خدمات ما، در وبسایت ما گشت بزنید.

    verb - intransitive B2

    چریدن، چرا کردن، علوفه خوردن (به‌شکلی آرام)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

    مشاهده

    Cows browsed lazily in the field all afternoon.

    گاوها تمام بعدازظهر با تنبلی در مزرعه چرا کردند.

    The deer emerged from the forest to browse under the apple trees.

    گوزن‌ها از جنگل بیرون آمدند تا زیر درختان سیب بچرند.

    noun singular

    انگلیسی بریتانیایی گشت‌وگذار، نگاه سرسری، تماشای گذرا، ورق زدن

    Even a short browse in a second-hand store can be exciting.

    حتی گشت‌وگذاری کوتاه در فروشگاه اجناس دست‌دوم می‌تواند هیجان‌انگیز باشد.

    She enjoys a browse through fashion magazines on Sundays.

    او از ورق‌زدن مجله‌های مد در روزهای یکشنبه لذت می‌برد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد browse

    1. verb look around; look through
      Synonyms:
      scan read glance at skim survey check over run through leaf through thumb through peruse dip into flip through riffle through riff through graze nibble skip through wander pass an eye over give the once over scan inspect loosely examine cursorily feed hit the high spots get the cream once over lightly

    سوال‌های رایج browse

    گذشته‌ی ساده browse چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده browse در زبان انگلیسی browsed است.

    شکل سوم browse چی میشه؟

    شکل سوم browse در زبان انگلیسی browsed است.

    وجه وصفی حال browse چی میشه؟

    وجه وصفی حال browse در زبان انگلیسی browsing است.

    سوم‌شخص مفرد browse چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد browse در زبان انگلیسی browses است.

    ارجاع به لغت browse

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «browse» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/browse

    لغات نزدیک browse

    • - brownshirt
    • - brownstone
    • - browse
    • - browser
    • - browsing history
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.