آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۳ آذر ۱۴۰۴

    Run Through

    ˈrənˈθruː rʌnθruː

    معنی run through | جمله با run through

    phrasal verb verb - transitive

    (به‌سرعت) بررسی کردن، دوره‌ کردن، خواندن، مرور کردن

    I need to run through my presentation before the meeting.

    من باید قبل‌از جلسه ارائه‌ی خود را مرور کنم.

    The teacher asked us to run through the practice problems before the test.

    معلم از ما خواست تا قبل‌از آزمون، مسائل تمرینی را دوره کنیم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    I ran through what I'd overheard.

    آنچه را که شنیده بودم، بررسی کردم.

    phrasal verb verb - transitive

    جریان داشتن، جاری بودن، پخش شدن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    The theme of love and sacrifice runs through the entire novel.

    موضوع عشق و فداکاری در کل رمان جریان دارد.

    Laughter and joy ran through the air as children played in the park.

    درحالی‌که بچه‌ها در پارک بازی می کردند، خنده و شادی در هوا پخش شد.

    phrasal verb verb - transitive

    (با بی‌فکری یا به‌سرعت) خرج کردن، مصرف کردن، تمام کردن

    I watched as the water reserves started to run through.

    من دیدم که ذخایر آب با بی‌فکری مصرف شدند.

    His enthusiasm for the project caused him to run through all available resources within a week.

    اشتیاق او به این پروژه باعث شد که در عرض یک هفته تمام منابع موجود را تمام کند.

    phrasal verb

    ادبی (با شمشیر یا تفنگ) از بین بردن، کشتن، زخمی کردن

    The knight bravely ran through the dragon.

    شوالیه شجاعانه اژدها را از بین برد.

    She ran through the intruder with her dagger, defending herself and her home.

    او با خنجرش مهاجم را کشت و از خود و خانه‌اش دفاع کرد.

    noun countable

    اجرا، تمرین

    "Before the concert, the band did a quick run through to ensure everything was in order."

    قبل‌از کنسرت، گروه یک تمرین سریع انجام داد تا مطمئن شود همه‌چیز مرتب است.

    "The run through of the play was flawless, showing the actor's dedication to their roles."

    اجرای بازی بی‌عیب‌ونقص بود و نشان‌دهنده‌ی تهعد بازیگران به نقش‌هایشان بود.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد run through

    1. phrasal verb use up; waste
      Synonyms:
      use consume spend exhaust squander waste fritter away expend dissipate throw away blow finish lose wash up
      Antonyms:
      save hoard

    سوال‌های رایج run through

    معنی run through به فارسی چی می‌شه؟

    عبارت run through در زبان فارسی به «مرور کردن» یا «سریع بررسی کردن» ترجمه می‌شود.

    عبارت «run through» یکی از عبارات ترکیبی (phrasal verbs) در زبان انگلیسی است که کاربردهای متنوعی دارد و بسته به زمینه می‌تواند معانی مختلفی داشته باشد. به طور کلی، این عبارت به معنای گذر سریع و مختصر از چیزی است؛ مثلاً مرور کردن یک موضوع، بررسی سریع یک لیست یا عبور از مکانی در زمان کوتاه.

    یکی از رایج‌ترین کاربردهای «run through»، اشاره به مرور کردن مطالب قبل از یک رویداد مهم مانند جلسه، امتحان یا ارائه است. در این حالت، فرد یا گروهی اطلاعات یا نکات کلیدی را به سرعت بازبینی می‌کنند تا مطمئن شوند همه چیز آماده و به یادشان مانده است.

    در برخی موارد، «run through» به معنای استفاده یا صرف چیزی تا تمام شدن آن نیز به کار می‌رود؛ برای مثال، زمانی که گفته می‌شود «run through the budget» یعنی بودجه را به طور کامل مصرف کرده‌اند. این کاربرد معمولاً در زمینه‌های مالی یا منابع محدود به کار می‌رود.

    از سوی دیگر، در معنای فیزیکی، «run through» می‌تواند به عبور سریع از یک مکان یا چیز اشاره کند؛ مثلاً دویدن از میان یک جمعیت یا عبور از یک مسیر به سرعت. این کاربرد به حس حرکت و گذر سریع مرتبط است.

    علاوه بر این‌ها، در زبان ادبی یا توصیفی، «run through» ممکن است به معنای نفوذ یا عبور چیزی در سراسر چیزی دیگر باشد؛ مانند نور خورشید که از میان شاخه‌ها عبور می‌کند یا احساسی که در تمام وجود فرد جریان دارد.

    «run through» عبارتی چندمنظوره است که بسته به زمینه و موقعیت، معانی مختلفی پیدا می‌کند. این عبارت نشان‌دهنده سرعت، مرور و عبور است و در مکالمات روزمره، متون رسمی و حتی زبان ادبی کاربرد گسترده‌ای دارد.

    ارجاع به لغت run through

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «run through» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/run-through-2

    لغات نزدیک run through

    • - run smoothly
    • - run the blockade
    • - run through
    • - run time
    • - run time error
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    oleate safecracker fluffy gutter press dislikable by default misogynistic miss the boat moisturize molasses monetary monetization moon over more or less motherless مبدأ غلط منشا گذاشتن سطل خوراک خوراکی بشقاب صبر صبور گزند دنبال کردن منظور مغازه صبح
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.