آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۳ شهریور ۱۴۰۳

    Save

    seɪv seɪv

    گذشته‌ی ساده:

    saved

    شکل سوم:

    saved

    سوم‌شخص مفرد:

    saves

    وجه وصفی حال:

    saving

    شکل جمع:

    saves

    معنی save | جمله با save

    verb - transitive verb - intransitive B1

    نجات دادن، رهایی بخشیدن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی مقدماتی

    مشاهده

    Once more I saved my life.

    یک بار دیگر جان به‌ در بردم.

    if I am saved from this shooter ...

    اگر جستم از دست این تیرزن ...

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    God save the Queen!

    زنده باد ملکه!

    A timely rain saved the starving village.

    باران به‌ موقع روستای قحطی‌زده را نجات داد.

    I was drowning but David saved my life.

    داشتم خفه می‌شدم؛ ولی دیوید جانم را نجات داد.

    verb - transitive verb - intransitive

    نگاه داشتن، اندوختن، پس‌انداز کردن، ذخیره کردن، صرفه‌جویی کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    Save some of the food for tomorrow.

    قدری از خوراک را برای فردا کنار بگذار.

    Armin saves one-fourth of his salary.

    آرمین یک‌ چهارم حقوق خود را پس‌انداز می‌کند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    It took me a year to save for a new car.

    یک سال طول کشید تا برای خرید یک ماشین نو پول پس‌انداز کنم.

    new methods that will save time

    روش‌های نوینی که در وقت صرفه‌جویی خواهد کرد

    The mayor has asked the people to save water.

    شهردار از مردم خواسته است که در مصرف آب صرفه‌جویی کنند.

    verb - transitive verb - intransitive

    پرهیز کردن، خودداری کردن، جلوگیری کردن

    I grasped his arm to save him from falling.

    بازویش را گرفتم تا از افتادن او جلوگیری کنم.

    in order to save wear and tear on your tires

    برای جلوگیری از فرسودگی تایرهای (اتومبیل) شما

    verb - transitive

    نگه داشتن، حفظ کردن

    Save the receipts.

    رسیدها را نگه دار.

    I tried to save my marriage but failed.

    کوشیدم که ازدواجم را حفظ کنم؛ ولی موفق نشدم.

    noun countable

    (فوتبال و غیره) توپ‌گیری ، گل‌گیری ، جلوگیری از گل ، نجات از گل

    He made two saves.

    او دو بار از گل خوردن جلوگیری کرد.

    conjunction preposition

    فقط، به‌ جز، به‌ جز اینکه

    All came save two.

    همه آمدند به‌ جز دو نفر.

    We know nothing about him save that he has recently gotten married.

    درباره‌ی او هیچ نمی‌دانیم، سوای اینکه به‌ تازگی ازدواج کرده است.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد save

    1. verb rescue
      Synonyms:
      free deliver liberate redeem recover defend emancipate extricate ransom salvage unchain unshackle set free bail out spring get off the hook give a break pull out of fire save one’s neck get out of hock come to rescue
      Antonyms:
      harm hurt endanger
    1. verb economize; set money aside for later use
      Synonyms:
      keep conserve store reserve collect hide away hoard stash amass accumulate spare manage economize maintain deposit gather lay aside lay away put by stockpile treasure cache squirrel pinch pennies tighten belt cut corners scrimp skimp retrench roll back be frugal be thrifty make ends meet sock away stow away pile up feather nest salt away save for rainy day
      Antonyms:
      waste squander throw away
    1. verb guard, protect
      Synonyms:
      defend protect keep safe look after safeguard shield preserve maintain sustain conserve screen take care of
      Antonyms:
      endanger make vulnerable leave open

    Collocations

    save a seat (or place) for someone

    برای کسی صندلی (یا جا) نگه‌داشتن

    save money

    پول پس‌انداز کردن، صرفه‌جویی کردن در پول

    Idioms

    save for a rainy day

    برای روز مبادا ذخیره کردن

    save one's breath

    وقت خود را حرام نکردن (با حرف زدن)، نصیحت بیهوده نکردن

    از حرف زدن بی‌نتیجه خودداری کردن

    save one's own skin (or hide)

    (عامیانه) جان یا منافع خود را حفظ کردن

    save the day (or situation)

    با موفقیت کار مشکلی را انجام دادن، به داد رسیدن

    لغات هم‌خانواده save

    noun
    save, saver, saving, savior
    verb - transitive
    save

    سوال‌های رایج save

    گذشته‌ی ساده save چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده save در زبان انگلیسی saved است.

    شکل سوم save چی میشه؟

    شکل سوم save در زبان انگلیسی saved است.

    شکل جمع save چی میشه؟

    شکل جمع save در زبان انگلیسی saves است.

    وجه وصفی حال save چی میشه؟

    وجه وصفی حال save در زبان انگلیسی saving است.

    سوم‌شخص مفرد save چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد save در زبان انگلیسی saves است.

    ارجاع به لغت save

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «save» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/save

    لغات نزدیک save

    • - savant
    • - savate
    • - save
    • - save a seat (or place) for someone
    • - save all
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    seamstress score a goal scarcely scape scammer savor savior savage saul room temperature doozy doth downtime doyle drama queen تکذیب تکذیب کردن حمام ساقی ماهی تهی‌خار ماهی دیواربین ماهی جنگجو ماهی گوپی ماهی تترانئون ماهی‌ماهی ماهی پلاتی ماهی دم‌شمشیری لپ‌تاپ قاروقور قباد
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.