گذشتهی ساده:
savedشکل سوم:
savedسومشخص مفرد:
savesوجه وصفی حال:
savingشکل جمع:
savesنجات دادن، رهایی بخشیدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
Once more I saved my life.
یک بار دیگر جان به در بردم.
if I am saved from this shooter ...
اگر جستم از دست این تیرزن ...
God save the Queen!
زنده باد ملکه!
A timely rain saved the starving village.
باران به موقع روستای قحطیزده را نجات داد.
I was drowning but David saved my life.
داشتم خفه میشدم؛ ولی دیوید جانم را نجات داد.
نگاه داشتن، اندوختن، پسانداز کردن، ذخیره کردن، صرفهجویی کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Save some of the food for tomorrow.
قدری از خوراک را برای فردا کنار بگذار.
Armin saves one-fourth of his salary.
آرمین یک چهارم حقوق خود را پسانداز میکند.
It took me a year to save for a new car.
یک سال طول کشید تا برای خرید یک ماشین نو پول پسانداز کنم.
new methods that will save time
روشهای نوینی که در وقت صرفهجویی خواهد کرد
The mayor has asked the people to save water.
شهردار از مردم خواسته است که در مصرف آب صرفهجویی کنند.
پرهیز کردن، خودداری کردن، جلوگیری کردن
I grasped his arm to save him from falling.
بازویش را گرفتم تا از افتادن او جلوگیری کنم.
in order to save wear and tear on your tires
برای جلوگیری از فرسودگی تایرهای (اتومبیل) شما
نگه داشتن، حفظ کردن
Save the receipts.
رسیدها را نگه دار.
I tried to save my marriage but failed.
کوشیدم که ازدواجم را حفظ کنم؛ ولی موفق نشدم.
(فوتبال و غیره) توپگیری ، گلگیری ، جلوگیری از گل ، نجات از گل
He made two saves.
او دو بار از گل خوردن جلوگیری کرد.
فقط، به جز، به جز اینکه
All came save two.
همه آمدند به جز دو نفر.
We know nothing about him save that he has recently gotten married.
دربارهی او هیچ نمیدانیم، سوای اینکه به تازگی ازدواج کرده است.
save a seat (or place) for someone
برای کسی صندلی (یا جا) نگهداشتن
پول پسانداز کردن، صرفهجویی کردن در پول
برای روز مبادا ذخیره کردن
وقت خود را حرام نکردن (با حرف زدن)، نصیحت بیهوده نکردن
از حرف زدن بینتیجه خودداری کردن
(عامیانه) جان یا منافع خود را حفظ کردن
با موفقیت کار مشکلی را انجام دادن، به داد رسیدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «save» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/save