فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Skimp

skɪmp skɪmp
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adverb
کم، غیر‌کافی، نحیف، کم دادن، خسیسانه دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- use plenty of sugar; don't skimp
- خیلی شکر مصرف کن؛ خسیس‌بازی در نیار
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد skimp

  1. verb be cheap or frugal about
    Synonyms:
    save spare scrimp pinch be sparing cut corners make ends meet pinch pennies tighten one’s belt scrape scant stint roll back be mean with slight screw withhold
    Antonyms:
    spend waste use

ارجاع به لغت skimp

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «skimp» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/skimp

لغات نزدیک skimp

پیشنهاد بهبود معانی