شکل جمع:
scantsصفت تفضیلی:
scanterصفت عالی:
scantestاندک، کم، معدود، قلیل، نحیف، مقدار قلیل، کم دادن، بخیلانه دادن، تخفیف یافتن، ناکافی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Scant attention had been paid to coloring.
به رنگآمیزی توجه کمی شده بود.
These deserts offer scant grazing to goats.
این صحراها چراگاه کافی برای بزها نیستند.
a scant chance
اندکی بخت (شانس)
a tree with scant foliage
درختی با شاخ و برگ اندک
a scantly clad lady
خانمی که لباسهای نابسنده (بدننما) پوشیده بود
a scant meter
کمتر از یک متر
She scanted her service to the uninvited guests.
از خدمت به مهمانان ناخوانده فروگذار کرد.
I noticed that I was being scanted in my food ration.
متوجه شدم که جیرهی خوراک مرا کم میگذاشتند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «scant» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/scant