آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۵ مرداد ۱۴۰۴

    Deficient

    dɪˈfɪʃnt dɪˈfɪʃnt

    معنی deficient | جمله با deficient

    adjective

    کمبوددار، ناکارا، ناقص، معیوب، عیب‌دار، ناکافی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    The patient is deficient in vitamin C.

    بیمار کمبود ویتامین ث دارد.

    The company's budget for marketing was deficient, causing them to miss out on potential customers.

    بودجه‌ی شرکت برای بازاریابی ناکافی بود و این موضوع باعث شد مشتری‌های بالقوه‌ی خود را از دست بدهند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد deficient

    1. adjective imperfect, inadequate
      Synonyms:
      bad weak short lacking faulty damaged flawed imperfect incomplete inferior wanting scarce injured unsatisfactory inadequate insufficient rare scanty skimpy sketchy not enough impaired amiss meager unequal second fiddle found wanting not up to scratch defective unfinished infrequent exiguous second string shy marred scant outta gas not make it third string unassembled
      Antonyms:
      enough adequate sufficient satisfactory perfect flawless ample excessive faultless

    سوال‌های رایج deficient

    معنی deficient به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «deficient» در زبان فارسی به «ناقص»، «ناکافی» یا «دارای کمبود» ترجمه می‌شود.

    وقتی می‌گوییم چیزی «deficient» است، منظور این است که آن چیز در یک ویژگی، ماده یا کیفیت خاص دچار کمبود بوده و به اندازه‌ی لازم یا مطلوب وجود ندارد. این واژه هم در زندگی روزمره و هم در متون علمی، پزشکی و فنی بسیار به کار می‌رود. برای مثال، اگر بدن فردی به میزان کافی آهن دریافت نکند، گفته می‌شود که او به «iron deficient» یا «کمبود آهن» دچار است. چنین کاربردی به‌ویژه در علوم تغذیه و پزشکی رایج است.

    در حوزه‌ی آموزشی یا حرفه‌ای نیز این واژه معنا پیدا می‌کند. برای نمونه، اگر یک دانش‌آموز یا کارمند نتواند به سطح استاندارد مورد انتظار برسد، می‌توان گفت عملکرد او در یک مهارت یا دانش خاص «deficient» است. در این حالت، واژه نه تنها به کمبود مادی بلکه به ضعف کیفی در توانایی‌ها یا مهارت‌ها نیز اشاره دارد.

    از نظر روان‌شناختی و اجتماعی نیز این واژه می‌تواند به کار رود. گاهی گفته می‌شود روابط انسانی «deficient» هستند، یعنی فاقد کیفیت یا عمقی هستند که یک رابطه‌ی سالم و رضایت‌بخش باید داشته باشد. این نشان می‌دهد که واژه فقط به کمیت محدود نمی‌شود بلکه بر کیفیت هم دلالت دارد.

    در متون رسمی، «deficient» اغلب در ترکیب با اسم می‌آید، مانند «deficient service» (خدمات ناکافی)، «nutritionally deficient» (از نظر تغذیه‌ای ناقص) یا «deficient system» (سیستم ناقص یا ناکارآمد). همین ترکیب‌پذیری گسترده باعث شده است که این واژه برای بیان ناکامی یا کمبود در زمینه‌های گوناگون به کار گرفته شود.

    باید توجه داشت که بار معنایی این واژه معمولاً منفی است و نشان می‌دهد چیزی به سطح استاندارد یا مطلوب نرسیده است. به‌کار بردن آن در موقعیت‌های رسمی یا حرفه‌ای به‌ویژه اهمیت دارد، زیرا می‌تواند بر ضعف‌ها، کاستی‌ها و کمبودهایی تأکید کند که باید برطرف شوند.

    ارجاع به لغت deficient

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «deficient» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/deficient

    لغات نزدیک deficient

    • - deficiency disease
    • - deficiency judgment
    • - deficient
    • - deficit
    • - deficit financing
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    conversationalist copilot cornerstone cornstarch eid al-adha eleventh eliot elude emergence emergent empathetic empowerment ethics evan even-tempered پرورش ایاب و ذهاب راسخ رسوخ رشک رشک بردن رعیت رفعت روزن رهگذر زادبوم زرتشت زرشک زرشکی ساروج
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.