امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Deficient

dɪˈfɪʃnt dɪˈfɪʃnt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
کمبوددار، ناکارا، ناقص، معیوب، عیب‌دار، ناکافی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The patient is deficient in vitamin C.
- بیمار کمبود ویتامین ث دارد.
- The company's budget for marketing was deficient, causing them to miss out on potential customers.
- بودجه‌ی شرکت برای بازاریابی ناکافی بود و این موضوع باعث شد مشتری‌های بالقوه‌ی خود را از دست بدهند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد deficient

  1. adjective imperfect, inadequate
    Synonyms:
    amiss bad damaged defective exiguous faulty flawed found wanting impaired incomplete inferior infrequent injured insufficient lacking marred meager not cut out for not enough not make it not up to scratch outta gas rare scant scanty scarce second fiddle second string short shy sketchy skimpy third string unassembled unequal unfinished unsatisfactory wanting weak
    Antonyms:
    adequate ample enough excessive faultless flawless perfect satisfactory sufficient superfluous

ارجاع به لغت deficient

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «deficient» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/deficient

لغات نزدیک deficient

پیشنهاد بهبود معانی