کمبوددار، ناکارا، ناقص، معیوب، عیبدار، ناکافی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The patient is deficient in vitamin C.
بیمار کمبود ویتامین ث دارد.
The company's budget for marketing was deficient, causing them to miss out on potential customers.
بودجهی شرکت برای بازاریابی ناکافی بود و این موضوع باعث شد مشتریهای بالقوهی خود را از دست بدهند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «deficient» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/deficient