صفت تفضیلی:
more incompleteصفت عالی:
most incompleteناتمام، ناقص، انجامنشده، پرنشده، معیوب
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Because of his death, the book has remained incomplete.
بهدلیل مرگ او کتاب ناتمام مانده است.
In his opinion, a dinner is incomplete without pickles.
به نظر او شام بدون ترشی کامل نیست.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «incomplete» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/incomplete