همچنین میتوان از fragmental بهجای fragmentary استفاده کرد.
ناقص، ازهمگسیخته، پراکنده، جزئی، تکهتکه، پارهپاره، جزءجزء ، شکسته، ریزشده، جستهگریخته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
fragmentary information
اطلاعات جستهگریخته
Her memory of the event was fragmentary and incomplete.
حافظهی او از این اتفاق ناقص بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fragmentary» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fragmentary