فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Fragmentation

ˌfræɡ.menˈteɪ.ʃən ˌfræɡ.menˈteɪ.ʃən
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد fragmentation

  1. noun Separating something into fine particles
    Synonyms: atomization, atomisation

ارجاع به لغت fragmentation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fragmentation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fragmentation

لغات نزدیک fragmentation

پیشنهاد بهبود معانی