فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Fragmentation

ˌfræɡ.menˈteɪ.ʃən ˌfræɡ.menˈteɪ.ʃən

معنی‌ها

noun

فروپاشی، تلاشی، داغانی، تکه‌تکه‌شدگی

noun

(الکترونیک) تکه‌تکه شدن، تکه‌تکه کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

(نظامی) چند‌پارگی، ضد نفر، گلوله افشان

noun

روان‌شناسی سلامت روان چند‌پارگی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی سلامت روان

مشاهده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fragmentation

  1. noun separating something into fine particles
    Synonyms:
    atomization atomisation

ارجاع به لغت fragmentation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fragmentation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fragmentation

لغات نزدیک fragmentation

پیشنهاد بهبود معانی