آخرین به‌روزرسانی:

Fragrance

ˈfreɪɡrəns ˈfreɪɡrəns

شکل جمع:

fragrances

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun C2

بوی خوش، عطر، رایحه و عطر، چیز معطر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

the fragrance of a rose

بوی خوش گل سرخ

... (because) your fragrance has intoxicated me

... که از بوی دلاویز تو مستم

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fragrance

  1. noun pleasant odor
    Synonyms:
    smell scent aroma perfume bouquet redolence spice incense aura balm
    Antonyms:
    stink stench

لغات هم‌خانواده fragrance

  • noun
    fragrance

ارجاع به لغت fragrance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fragrance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fragrance

لغات نزدیک fragrance

پیشنهاد بهبود معانی