فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Fragrance

ˈfreɪɡrəns ˈfreɪɡrəns
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    fragrances

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun C2
    بوی خوش، عطر، رایحه و عطر، چیز معطر
    • - the fragrance of a rose
    • - بوی خوش گل سرخ
    • - ... (because) your fragrance has intoxicated me
    • - ... که از بوی دلاویز تو مستم
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد fragrance

  1. noun pleasant odor
    Synonyms: aroma, aura, balm, bouquet, incense, perfume, redolence, scent, smell, spice
    Antonyms: stench, stink

ارجاع به لغت fragrance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fragrance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fragrance

لغات نزدیک fragrance

پیشنهاد بهبود معانی