با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Balm

bɑːm / / bɑːlm bɑːm
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
بلسان، مرهم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- Prayer was balm to her spirit.
- دعا مرهم روح او بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد balm

  1. noun oily substance
    Synonyms: analgesic, application, balsam, cerate, compound, cream, demulcent, dressing, embrocation, emollient, formula, lotion, medicine, ointment, potion, poultice, preparation, prescription, salve, soother, soothing agent, unction, unguent
  2. noun something soothing
    Synonyms: alleviation, anodyne, assuagement, comfort, consolation, curative, cure, easement, mitigation, palliative, refreshment, relief, remedy, restorative, solace, soother

ارجاع به لغت balm

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «balm» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/balm

لغات نزدیک balm

پیشنهاد بهبود معانی