فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Dressing

ˈdresɪŋ ˈdresɪŋ

گذشته‌ی ساده:

dressed

شکل سوم:

dressed

سوم‌شخص مفرد:

dresses

شکل جمع:

dressings

معنی

noun

مرهم‌گذاری و زخم‌بندی، مرهم، چاشنی، (در جمع) مخلفات، آرایش، لباس

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dressing

  1. noun a food mixture
    Synonyms:
    filling stuffing forcemeat
  1. noun the act of clothing
    Synonyms:
    getting dressed clothing appareling adorning decking robing arraying
  1. noun fertilizer
    Synonyms:
    manure compost humus

لغات هم‌خانواده dressing

  • verb - transitive
    dress

ارجاع به لغت dressing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dressing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dressing

لغات نزدیک dressing

پیشنهاد بهبود معانی