گذشتهی ساده:
filledشکل سوم:
filledسومشخص مفرد:
fillsشکل جمع:
fillingsصفت تفضیلی:
more fillingصفت عالی:
most fillingپرکردن، پرشدگی (دندان)، هرچیزی که با آن چیزی را پر کنند، لفاف
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The filling in my tooth fell off.
پرکردگی دندانم افتاد.
A cake with cream filling.
کیک که توی آن خامه گذاشتهاند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «filling» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/filling