با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Padding

ˈpædɪŋ ˈpædɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    padded
  • شکل سوم:

    padded
  • سوم شخص مفرد:

    pads
  • شکل جمع:

    paddings

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun uncountable
    لایه، بالشتک، لایه‌گذاری
    • - The mattress' padding has become hard.
    • - لایه‌ی تشک سفت شده است.
    • - His pillow is full of paddings of cotton.
    • - بالش او پر از لایه‌های پنبه‌ای است.
  • noun uncountable
    انگلیسی بریتانیایی دستور زبان حشو
    • - Her presentation was interesting but there was too much padding.
    • - ارائه‌ی او جالب بود اما در آن حشو زیادی وجود داشت.
    • - It could have been an interesting novel, but there was too much padding.
    • - می‌توانست رمان جالبی باشد، اما در آن حشو زیادی وجود داشت.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد padding

  1. noun protection
    Synonyms: buffer, cushion, filling, packing, stuffing, wad, wadding, waste

ارجاع به لغت padding

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «padding» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/padding

لغات نزدیک padding

پیشنهاد بهبود معانی