گذشتهی ساده:
paddledشکل سوم:
paddledسومشخص مفرد:
paddlesوجه وصفی حال:
paddlingشکل جمع:
paddlesبیلچه، پاروی پهن قایقرانی، پارو زدن، با باله شنا کردن، دست و پا زدن، با دست نوازش کردن، وررفتن، با چوب پهن کتک زدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
paddle boat
قایق پارویی
Her mother paddled her for being naughty.
چون شیطانی کرده بود مادرش با یک تخته او را زد.
The two of us paddled the boat to the other side of the river.
دو نفری قایق را با پارو زدن به آنسوی رودخانه بردیم.
In the shallow water the children were paddling with their hands.
بچهها در آب کمعمق دستانشان را پارووار تکان میدادند.
She sat on the pool's edge and paddled with her feet.
او بر کنار استخر نشست و با پاهایش شلپشلوپ کرد.
His little daughter paddled up to him and kissed him.
دختر خردسالش به طرف او تاتی کرد و او را بوسید.
بهخود متکیبودن
تو هچل، در مهلکه، در وضعیتی دشوار و بسیار بد، در منجلاب سختی و بحران
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «paddle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/paddle