امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Cruise

kruːz kruːz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    cruised
  • شکل سوم:

    cruised
  • سوم‌شخص مفرد:

    cruises
  • وجه وصفی حال:

    cruising
  • شکل جمع:

    cruises

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive B1
سفر (در دریا یا خشکی یا هوا) سفر کردن، رهسپار بودن، دریا گردی کردن، نوردیدن link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی سفر

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- to cruise the Persian gulf in a sailboat
- با کشتی بادبانی خلیج فارس را نوردیدن
verb - intransitive
سفر (برای تفریح یا جستجو) گشت زدن، پرسه زدن
- A taxi cruises to pick up passengers.
- تاکسی برای پیدا کردن مسافر گشت می‌زند.
- Friday nights, teenage drivers cruised the downtown.
- شب‌های جمعه رانندگان نوجوان در مرکز شهر پرسه می‌زدند.
noun countable
سفر سفر دریایی، سفر با کشتی
- She always dreamed of a long cruise on a luxury ship.
- او همیشه خواب یک سفر طولانی در یک کشتی مجلل را می‌دید.
- Their cruise lasted five days.
- دریا گردی آن‌ها پنج روز طول کشید.
verb - transitive
(جنگلبانی - برای تخمین میزان چوب) در جنگل گشتن، جنگل را وارسی کردن
verb - transitive
(به منظور یافتن شریک همجنس باز) گشتن و دید زدن
verb - intransitive
(هواپیما) با پر بازده ترین سرعت پرواز کردن، سرعت بهینه، (اتومبیل) با سرعتی که راننده از قبل توسط دستگاه خودکار تعیین کرده است حرکت کردن
- The cruising speed of this airplane is one thousand kilometers per hour.
- سرعت بهینه‌ی این هواپیما هزار کیلومتر در ساعت است.
- cruise control
- (اتومبیل) بهین رو، کروز کنترل
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cruise

  1. noun sailing expedition
    Synonyms:
    journey trip voyage sailing sail boat trip sea trip crossing jaunt
  1. verb sail
    Synonyms:
    go travel journey navigate pass proceed boat voyage drift wander about meander coast push on fare wend repair jaunt gad gallivant hie keep steady pace

ارجاع به لغت cruise

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cruise» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cruise

لغات نزدیک cruise

پیشنهاد بهبود معانی