گذشتهی ساده:
cruisedشکل سوم:
cruisedسومشخص مفرد:
cruisesوجه وصفی حال:
cruisingشکل جمع:
cruisesسفر (در دریا یا خشکی یا هوا) سفر کردن، رهسپار بودن، دریا گردی کردن، نوردیدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی سفر
to cruise the Persian gulf in a sailboat
با کشتی بادبانی خلیج فارس را نوردیدن
سفر (برای تفریح یا جستجو) گشت زدن، پرسه زدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
A taxi cruises to pick up passengers.
تاکسی برای پیدا کردن مسافر گشت میزند.
Friday nights, teenage drivers cruised the downtown.
شبهای جمعه رانندگان نوجوان در مرکز شهر پرسه میزدند.
سفر سفر دریایی، سفر با کشتی
She always dreamed of a long cruise on a luxury ship.
او همیشه خواب یک سفر طولانی در یک کشتی مجلل را میدید.
Their cruise lasted five days.
دریا گردی آنها پنج روز طول کشید.
(جنگلبانی - برای تخمین میزان چوب) در جنگل گشتن، جنگل را وارسی کردن
(به منظور یافتن شریک همجنس باز) گشتن و دید زدن
(هواپیما) با پر بازده ترین سرعت پرواز کردن، سرعت بهینه، (اتومبیل) با سرعتی که راننده از قبل توسط دستگاه خودکار تعیین کرده است حرکت کردن
The cruising speed of this airplane is one thousand kilometers per hour.
سرعت بهینهی این هواپیما هزار کیلومتر در ساعت است.
cruise control
(اتومبیل) بهین رو، کروز کنترل
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «cruise» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cruise