امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Push On

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb
(به پیشرفت) ادامه دادن، پیگیری کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- We decided to push on a little further.
- تصمیم گرفتیم کمی بیشتر ادامه بدیم.
- Nixon pushed on with the weapons development program.
- نیکسون به پیشرفت برنامه‌ی تولید اسلحه ادامه داد.
phrasal verb
رهسپار شدن، رفتن، ادامه مسیر را رفتن
- Although the journey was a long and lonely one, Tumalo pushed on.
- با اینکه سفری طولانی‌ بود که آدم در آن احساس تنهایی می‌کرد، تومالو به سفر ادامه داد.
- we're nearly there - let's push on.
- تقریباٌ رسیدیم. بیا به مسیر ادامه بدیم.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت push on

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «push on» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/push-on

لغات نزدیک push on

پیشنهاد بهبود معانی