فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Jaunt

dʒɒːnt / / dʒɑːnt dʒɔːnt

گذشته‌ی ساده:

jaunted

شکل سوم:

jaunted

سوم‌شخص مفرد:

jaunts

وجه وصفی حال:

jaunting

شکل جمع:

jaunts

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

سفر گردش، تفریح، مسافرت کوچک، (سفر کوتاه تفریحی) گلگشت

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی سفر

مشاهده

This evening, we are going for a little jaunt to the seaside.

امشب برای گردش کوتاهی به کنار دریا خواهیم رفت.

We jaunted through orchards and fields.

ما در باغهای میوه و کشتزارها گردش کردیم.

verb - intransitive

سفر (به سفر کوتاه رفتن) گردش رفتن، (به) گلگشت رفتن، گشت زدن، سفر کوچک کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد jaunt

  1. noun expedition
    Synonyms:
    trip journey tour excursion outing adventure ride walk drive run cruise travel hike stroll ramble march trek safari voyage promenade constitutional amble circuit round turn beat prowl patrol airing saunter tramp jog canter gallop frolic picnic junket sally peregrination roundabout

ارجاع به لغت jaunt

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «jaunt» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/jaunt

لغات نزدیک jaunt

پیشنهاد بهبود معانی