فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Roundabout

ˈraʊndəbaʊt ˈraʊndəbaʊt

توضیحات:

در انگلیسی آمریکایی معنای اول به‌جای roundabout از traffic circle استفاده می‌شود.

در انگلیسی آمریکایی معنای دوم به‌جای roundabout از merry-go-round استفاده می‌شود.

در انگلیسی آمریکایی معنای سوم به‌جای roundabout از carousel استفاده می‌شود.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2

انگلیسی بریتانیایی فلکه، میدان

There was a beautiful fountain in the center of the roundabout.

در وسط میدان فواره‌ی زیبایی قرار داشت.

The roundabout near my house is always congested.

فلکه‌ی نزدیک خانه‌ی من همیشه شلوغ است.

noun countable

انگلیسی بریتانیایی مری‌گوراند (نام وسیله‌‌ی بازی برای کودکان است که در آن صندلی‌هایی وجود دارد و به‌طور افقی می‌چرخد)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The children took turns sitting on the roundabout and spinning around.

بچه‌ها به‌نوبت در مری‌گوراند می‌نشستند و دور خود می‌چرخیدند.

The children laughed as they spun around on the roundabout.

بچه‌ها در حین چرخیدن در مری‌گوراند خندیدند.

noun countable

انگلیسی بریتانیایی کاروسل، اسب چرخان (نام وسیله‌‌ی بازی برای کودکان است که در آن چندین اسب تکان‌دهنده وجود دارد و به‌طور افقی می‌چرخد)

The roundabout at the playground was painted with bright colors.

اسب چرخان زمین بازی با رنگ‌های روشن رنگ‌آمیزی شده بود.

The children eagerly lined up to ride the colorful roundabout.

بچه‌ها با اشتیاق صف کشیدند تا کاروسل رنگارنگ سوار شوند.

adjective

غیرمستقیم، انحرافی، گریزآمیز

The roundabout explanation from the mechanic left me feeling confused about what was wrong with my car.

توضیح غیرمستقیم ازطرف مکانیک باعث شد که در مورد مشکل ماشینم گیج شوم.

roundabout answers

جواب‌های گریز‌آمیز

noun countable

پوشاک کت کوتاه (و تنگ) (مردانه و پسرانه)

The young boy was excited to wear his new roundabout.

پسر جوان از پوشیدن کت کوتاه جدیدش هیجان‌زده بود.

He wore a roundabout that accentuated his slim figure.

کت کوتاهی پوشیده بود که اندام باریک او را برجسته می‌کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد roundabout

  1. adjective indirect
    Synonyms:
    devious evasive ambiguous oblique circuitous meandering discursive tortuous circular circumlocutory collateral deviating obliquitous periphrastic taking the long way
    Antonyms:
    direct straightforward honest

ارجاع به لغت roundabout

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «roundabout» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/roundabout

لغات نزدیک roundabout

پیشنهاد بهبود معانی