آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۷ شهریور ۱۴۰۴

    Convenience

    kənˈviːniəns kənˈviːniəns

    شکل جمع:

    conveniences

    معنی convenience | جمله با convenience

    noun uncountable B2

    آسودگی، راحتی، آسانی، سهولت، در دسترس بودن

    I eat canned food for convenience.

    من برای سهولت غذای تو قوطی می‌خورم.

    I rearranged the furniture for more convenience when cleaning.

    چیدمان وسایل را برای راحتی بیشتر در نظافت تغییر دادم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The convenience of public transportation makes it easy to get around the city.

    در دسترس بودن حمل‌ونقل عمومی، رفت‌وآمد در شهر را آسان می‌کند.

    the convenience of travel by airplane

    راحتی سفر با هواپیما

    For your convenience ...

    برای آسایش شما ...

    You may decide at your convenience.

    هر هنگام بخواهید می‌توانید تصمیم بگیرید.

    Please answer at your earliest convenience.

    لطفاً در اولین فرصت پاسخ بدهید.

    noun countable C1

    امکانات رفاهی، ابزار، تجهیزات، وسیله (امکاناتی که با سهولت و تلاش کم، کاری انجام می‌دهند)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    Smart home conveniences have made it possible to control everything with just your phone.

    وسایل رفاهی خانه‌ی هوشمند این امکان را فراهم کرده‌اند که همه‌چیز را فقط با گوشی‌تان کنترل کنید.

    This cabin may be rustic, but it has all the essential conveniences.

    این کلبه شاید سنتی باشد، اما تمام امکانات رفاهی ضروری را دارد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    equipped with all modern conveniences

    مجهز به کلیه‌ی ابزار مدرن

    noun countable formal

    توالت عمومی، سرویس بهداشتی عمومی، مستراح عمومی

    همچنین می‌توان از public convenience استفاده کرد.

    Access to public conveniences is crucial in busy city centers.

    دسترسی به توالت‌های عمومی در مرکز شهرهای شلوغ بسیار ضروری است.

    The museum's convenience is located just behind the main entrance.

    سرویس بهداشتی موزه دقیقاً پشت ورودی اصلی قرار دارد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد convenience

    1. noun availability, usefulness; useful thing
      Synonyms:
      use help benefit advantage utility service support aid comfort satisfaction facility means luxury assistance relief cooperation contribution promotion furtherance fitness appropriateness suitability serviceability handiness time saver accessibility openness receptiveness avail enjoyment amenity ease agreeableness suitableness decency opportuneness ministry accommodation succor advancement appliance life comforts ministration accessory
      Antonyms:
      inconvenience uselessness waste inutility unsuitability inexpedience
    1. noun spare time
      Synonyms:
      opportunity chance leisure freedom liberty hour occasion suitable time spare moment place preference whenever one’s own sweet time

    Idioms

    at one's convenience

    بنا به دلخواه، (در زمان یا جا یا روش) دلخواه

    at one's earliest convenience

    در اولین فرصت، هرچه زودتر

    a flag of convenience

    پرچم کشور بیگانه که کشتی تحت آن حرکت می‌کند (برای دادن مالیات کمتر و غیره)

    لغات هم‌خانواده convenience

    noun
    convenience
    adjective
    convenient
    verb - transitive
    inconvenience
    adverb
    conveniently

    سوال‌های رایج convenience

    شکل جمع convenience چی میشه؟

    شکل جمع convenience در زبان انگلیسی conveniences است.

    ارجاع به لغت convenience

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «convenience» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/convenience

    لغات نزدیک convenience

    • - convenance
    • - convene
    • - convenience
    • - convenience food
    • - convenience store
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    Noah no-brainer halve open-minded once only ostentatious orally open to deuce constipation the bereaved bereaved initiate Swiss ball تملق عازم غبطه غبطه خوردن طرفه العین طلیعه تنبک طویله طویل ظنین عجوزه عروج علاج بفرمایید عمامه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.