شکل جمع:
conveniencesدر معنای سوم همچنین میتوان از public convenience بهجای convenience استفاده کرد.
آسودگی، راحتی، آسانی، سهولت، در دسترس بودن
I eat canned food for convenience.
من برای سهولت غذای تو قوطی میخورم.
I rearranged the furniture for more convenience when cleaning.
چیدمان وسایل را برای راحتی بیشتر در نظافت تغییر دادم.
The convenience of public transportation makes it easy to get around the city.
در دسترس بودن حملونقل عمومی، رفتوآمد در شهر را آسان میکند.
the convenience of travel by airplane
راحتی سفر با هواپیما
For your convenience ...
برای آسایش شما ...
You may decide at your convenience.
هر هنگام بخواهید میتوانید تصمیم بگیرید.
Please answer at your earliest convenience.
لطفاً در اولین فرصت پاسخ بدهید.
امکانات رفاهی، ابزار، تجهیزات، وسیله (امکاناتی که با سهولت و تلاش کم، کاری انجام میدهند)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Smart home conveniences have made it possible to control everything with just your phone.
وسایل رفاهی خانهی هوشمند این امکان را فراهم کردهاند که همهچیز را فقط با گوشیتان کنترل کنید.
This cabin may be rustic, but it has all the essential conveniences.
این کلبه شاید سنتی باشد، اما تمام امکانات رفاهی ضروری را دارد.
equipped with all modern conveniences
مجهز به کلیهی ابزار مدرن
توالت عمومی، سرویس بهداشتی عمومی، مستراح عمومی
Access to public conveniences is crucial in busy city centers.
دسترسی به توالتهای عمومی در مرکز شهرهای شلوغ بسیار ضروری است.
The museum's convenience is located just behind the main entrance.
سرویس بهداشتی موزه دقیقاً پشت ورودی اصلی قرار دارد.
بنا به دلخواه، (در زمان یا جا یا روش) دلخواه
در اولین فرصت، هرچه زودتر
پرچم کشور بیگانه که کشتی تحت آن حرکت میکند (برای دادن مالیات کمتر و غیره)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «convenience» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/convenience