فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Conveniently

kənˈviːniəntli kənˈviːniəntli

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb B2

به‌طور مناسب، به‌طور راحت، به‌راحتی، به‌طور بی‌دردسر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

This house is very conveniently located.

این خانه به‌طور مناسب خیلی راحت و مناسب واقع شده است. (=دسترسی به آن راحت است)

I asked her to clean up the kitchen but of course she conveniently forgot.

از او خواستم آشپزخانه را تمیز کند اما او به‌راحتی و به‌طور بی‌دردسر فراموش کرد. (با خنده)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد conveniently

  1. adverb in a convenient manner
    Synonyms:
    handily
    Antonyms:
    inconveniently

لغات هم‌خانواده conveniently

  • adverb
    conveniently

ارجاع به لغت conveniently

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «conveniently» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/conveniently

لغات نزدیک conveniently

پیشنهاد بهبود معانی