فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Conveniently

kənˈviːniəntli kənˈviːniəntli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adverb B2
    به‌طور مناسب، به‌طور راحت، به‌راحتی، به‌طور بی‌دردسر
    • - This house is very conveniently located.
    • - این خانه به‌طور مناسب خیلی راحت و مناسب واقع شده است. (=دسترسی به آن راحت است)
    • - I asked her to clean up the kitchen but of course she conveniently forgot.
    • - از او خواستم آشپزخانه را تمیز کند اما او به‌راحتی و به‌طور بی‌دردسر فراموش کرد. (با خنده)
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد conveniently

  1. adverb In a convenient manner
    Synonyms: handily
    Antonyms: inconveniently

لغات هم‌خانواده conveniently

ارجاع به لغت conveniently

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «conveniently» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/conveniently

لغات نزدیک conveniently

پیشنهاد بهبود معانی