این لغت بهصورتِ convener نیز نوشته میشود.
انگلیسی بریتانیایی (مقام عالیرتبهی اتحادیهی کارگری بریتانیا که در یک کارخانه یا اداره کار میکند) نمایندهی اتحادیهی کارگری بریتانیا در کارخانه/اداره
He became the union convenor of the factory.
او بهعنوانِ نمایندهی اتحادیهی کارگری بریتانیا در کارخانه منصوب شد.
Successive attempts were made by union officials, shop stewards and convenors to get talks goings.
تلاشهای پیدرپی توسط مقامات اتحادیه کارگری بریتانیا، نمایندههای کارگران و نمایندهی اتحادیه در کارخانه، برای ادامهی مذاکرات انجام شد.
(شخصی که مسئول سازماندهی و ترتیب دادن گردهمایی با ماهیت اجتماعی یا حرفهای یا قانونگذاری یا آموزشی است) سازماندهنده، ترتیبدهنده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the convener of the symposium
سازماندهندهی سمپوزیوم
the convenor of meeting
ترتیبدهندهی جلسه
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «convenor» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/convenor