فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Convene

kənˈviːn kənˈviːn

گذشته‌ی ساده:

convened

شکل سوم:

convened

سوم‌شخص مفرد:

convenes

وجه وصفی حال:

convening

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive adverb

گردآمدن، دور هم جمع شدن، جمع کردن، تشکیل جلسه دادن، همایش کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

The senate will convene tomorrow.

مجلس سنا فردا جلسه خواهد داشت.

He convened a small group to discuss the issue.

او گروه کوچکی را برای بحث درباره‌ی موضوع گرد هم آورد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد convene

  1. verb bring together; meet
    Synonyms:
    gather meet get together assemble unite collect muster rally congregate summon call call in round up corral convoke sit hold meeting scare up open
    Antonyms:
    disperse cancel call off adjourn dissemble

لغات هم‌خانواده convene

  • verb - transitive
    convene

ارجاع به لغت convene

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «convene» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/convene

لغات نزدیک convene

پیشنهاد بهبود معانی