فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Convene

kənˈviːn kənˈviːn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    convened
  • شکل سوم:

    convened
  • سوم شخص مفرد:

    convenes
  • وجه وصفی حال:

    convening

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - transitive adverb
    گردآمدن، دور هم جمع شدن، جمع کردن، تشکیل جلسه دادن، همایش کردن
    • - The senate will convene tomorrow.
    • - مجلس سنا فردا جلسه خواهد داشت.
    • - He convened a small group to discuss the issue.
    • - او گروه کوچکی را برای بحث درباره‌ی موضوع گرد هم آورد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد convene

  1. verb bring together; meet
    Synonyms: assemble, call, call in, collect, come together, congregate, convoke, corral, gather, get together, hold meeting, muster, open, rally, round up, scare up, sit, summon, unite
    Antonyms: adjourn, call off, cancel, disperse, dissemble

لغات هم‌خانواده convene

  • noun
    convenor
  • verb - transitive
    convene

ارجاع به لغت convene

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «convene» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/convene

لغات نزدیک convene

پیشنهاد بهبود معانی