تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
آرام گرفتن، استراحت کردن، سخت نگرفتن
نشستن
تحصن کردن، بست نشستن
حضور داشتن
1- (هیئت منصفه یا کمیته و غیره) عضو بودن 2- مورد بررسی قرار دادن، شور کردن 3- (عامیانه) مسکوت گذاشتن، (مطلبی را) خفهکردن
(رقص و مسابقه و غیره) شرکت نکردن
از حالت خوابیده به حالت نشسته درآمدن
صاف نشستن
علاقه نشان دادن
بیدار نشستن، به بستر نرفتن
1- کف نزدن، تحسین نکردن 2- از اقدامات لازم فروگذار کردن، قصور کردن
سازگار بودن، ساختن به
دستدست کردن، تعلل کردن
بیطرف ماندن، سکوت اختیار کردن و نظر ندادن
سر جای خود ماندن، موقعیت خود را حفظ کردن، در جای خود ایستادن و تکان نخوردن، جم نخوردن
صبوری کردن، دندان روی جگر گذاشتن، دست روی دست گذاشتن
(از تغییر نظر و یا اقدام به عمل) امتناع کردن، اجتناب ورزیدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sit» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sit