دستدست کردن، تعلل کردن
Don't sit on the fence any longer; it's time to take a stand on this issue.
بیشتر از این دستدست نکن؛ وقت این است که در مورد این مسئله موضعگیری کنیم.
I wish he'd stop sitting on the fence and finally voice his true feelings.
ای کاش او از تعلل کردن دست بردارد و بالاخره احساسات واقعی خود را بیان کند.
بیطرف ماندن، سکوت اختیار کردن و نظر ندادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Instead of choosing a side, she decided to sit on the fence during the debate.
بهجای انتخاب یک جناح، تصمیم گرفت که در حین مناظره سکوت اختیار کند و نظر ندهد.
Don't sit on the fence; your opinion matters and should be heard.
سکوت نکن؛ نظر تو ارزش دارد و باید شنیده شود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sit on the fence» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sit-on-the-fence