امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Unused

ˌʌnˈjuːzd ˌʌnˈjuːzd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more unused
  • صفت عالی:

    most unused

معنی و نمونه‌جمله

adjective
به‌کارنرفته، نامستعمل، خو‌نگرفته، عادت‌نکرده، به‌کار نبرده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The orphan was unused to so much kindness.
- آن یتیم عادت نداشت که مورد این‌همه مهربانی قرار بگیرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unused

  1. adjective Not used
    Synonyms:
    fresh idle unemployed remaining brand-new vacant virgin unexhausted good inactive available usable mint-condition employable new untouched unaccustomed pristine unfamiliar untapped untried
    Antonyms:
    old exhausted worn-out
  1. adjective Surplus
    Synonyms:
    additional remaining superfluous

ارجاع به لغت unused

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unused» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unused

لغات نزدیک unused

پیشنهاد بهبود معانی