با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Unused

ˌʌnˈjuːzd ˌʌnˈjuːzd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more unused
  • صفت عالی:

    most unused

معنی و نمونه‌جمله

adjective
به‌کارنرفته، نامستعمل، خو‌نگرفته، عادت‌نکرده، به‌کار نبرده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The orphan was unused to so much kindness.
- آن یتیم عادت نداشت که مورد این‌همه مهربانی قرار بگیرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unused

  1. adjective Not used
    Synonyms: fresh, idle, unemployed, remaining, brand-new, vacant, virgin, unexhausted, good, inactive, available, usable, mint-condition, employable, new, untouched, unaccustomed, pristine, unfamiliar, untapped, untried
    Antonyms: old, exhausted, worn-out
  2. adjective Surplus
    Synonyms: additional, remaining, superfluous

ارجاع به لغت unused

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unused» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unused

لغات نزدیک unused

پیشنهاد بهبود معانی