صفت تفضیلی:
fresherصفت عالی:
freshestتازه، نو
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
fresh news
خبر تازه
The fresh approach to marketing led to a significant increase in sales.
رویکرد نو به بازاریابی منجر به افزایش قابل توجهی در میزان فروش شد.
تازه (محصولات خوراکی و گل و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I love the taste of fresh strawberries.
عاشق طعم توتفرنگی تازه هستم.
The chef insisted on using only fresh ingredients for the salad.
سرآشپز اصرار داشت که فقط از مواد تازه برای سالاد استفاده کند.
fresh vegetables
سبزیجات تازه
آبوهوا تازه، سالم، پاک
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی آبوهوا
I took a walk in the fresh air this morning.
امروز صبح در هوای تازه قدم زدم.
The room was filled with fresh air after I opened the windows.
بعد از اینکه پنجرهها را باز کردم، اتاق پر از هوای سالم شد.
آبوهوا خنک
The weather is fresh today.
امروز هوا خنک است.
I love the fresh weather in the mountains.
من هوای خنک در کوهستان را دوست دارم.
آبوهوا تند (باد)
The leaves rustled in the fresh wind.
برگها در باد تند خشخش میکردند.
The kite soared higher and higher in the fresh wind.
بادبادک در باد تند، بالاتر و بالاتر میرفت.
تازه، تمیز
She used a mouthwash to keep her breath fresh.
او برای تازه نگه داشتن نفسش از دهانشویه استفاده کرد.
The shower makes us fresh.
دوش ما را تمیز میکند.
سرحال، قبراق، پرانرژی (پس از فعل میآید)
When I'm fresh, I can run for kilometers without feeling exhausted.
وقتی سرحال هستم، میتوانم کیلومترها بدون احساس خستگی بدوم.
I always perform my best when I'm fresh.
همیشه وقتی پرانرژی هستم، بهترین عملکردم را دارم
شاداب، باطراوت (چهره و پوست)
His fresh skin made him appear much younger than his age.
پوست شادابش باعث شده بود خیلی جوانتر از سنش به نظر برسد.
Her fresh skin glowed in the sunlight.
پوست باطراوتش زیر نور خورشید میدرخشید.
شیرین (آب)
The faucet dispensed fresh water that was perfect for drinking.
از شیر آب شیرینی میآمد که برای نوشیدن عالی بود.
The fresh water from the mountain stream was cool and invigorating.
آب شیرین نهر کوهستانی خنک و نشاطآور بود.
پررو، بیشرم، بیحیا (با گفتار یا کردار) (بهگونهای که نشان میدهد شخص تمایل دارد با طرف مقابل رابطهی جنسی داشته باشد)
Don't get fresh with me!
برای من پررویی نکن!
Don't be so fresh with me, I'm not interested in that kind of talk.
نسبت به من اینقدر بیحیا نباش، علاقهای به این نوع حرفها ندارم.
انگلیسی آمریکایی شیک
That outfit is so fresh.
اون لباس خیلی شیکه.
I bought a pair of fresh shoes.
یه جفت کفش شیک خریدم.
تازه-
The warm, fresh-baked bread melted in my mouth.
نان گرم و تازهپختهشده در دهانم آب شد.
The room was filled with the sweet scent of fresh-cut flowers.
اتاق پر از رایحهی شیرین گلهای تازه چیدهشده بود.
زنده (خاطره و غیره)
The taste of that chocolate cake evoked a fresh memory of our anniversary celebration.
طعم آن کیک شکلاتی خاطرهای زنده از جشن سالگرد ما را تداعی کرد.
The fresh memory of the first meeting always brings a smile to my face.
خاطره زندهی اولین ملاقات همیشه لبخند را بر لبانم میآورد.
دیگر
I need to buy a fresh copy of the newspaper because the previous version was torn.
من باید نسخهی دیگری از آن روزنامه را بخرم زیرا نسخهی قبلی پاره شده بود.
Can you bring me a fresh cup of coffee, please?
آیا میتوانید لطفاً یک فنجان قهوهی دیگر برای من بیاورید؟
تازهوارد، تازهکار، کمتجربه
As a fresh employee, I had a lot to learn.
به عنوان کارمند تازهکار، باید چیزهای زیادی یاد میگرفتم.
The fresh employee showed enthusiasm but lacked the necessary skills for the job.
کارمند تازهوارد از خود اشتیاق نشان داد اما مهارتهای لازم برای این کار را نداشت.
تازهآمده، تازهرسیده
fresh from the war
تازهرسیده از جنگ
fresh from university
تازهآمده از دانشگاه
جانورشناسی تازهشیرده (گاو)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی جانورشناسی
That milk tastes different because it came from a fresh cow.
طعم آن شیر متفاوت است زیرا از گاو تازهشیرده تهیه شده است.
She woke up early to milk a fresh cow.
زود از خواب بیدار شد تا گاو تازهشیرده را بدوشد.
تازه، بهتازگی
We are fresh out of rice.
برنج ما تازه تمام شده است.
She's fresh out of eggs.
بهتازگی تخممرغش تمام شده است.
تندآب، شرشر (آب)
The fresh of the river swept away all the debris in its path.
تندآب رود تمام خردهبقایای موجود در مسیر خود را با خود برد.
We could hear the fresh of the waterfall from a distance.
صدای شرشر آبشار را از دور میشنیدیم.
جغرافیا قدیمی جویبار آب شیرین
They quenched their thirst from the fresh.
آنها تشنگی خود را از جویبار آب شیرین رفع کردند.
The locals believed that the fresh held magical healing properties.
مردم محلی معتقد بودند که این جویبار آب شیرین خواص درمانی جادویی دارد.
انگلیسی آمریکایی تر، خشکنشده
The paint is still fresh.
رنگ هنوز تر است.
The fresh paint on the ceiling dripped onto the floor.
رنگ خشکنشدهی سقف روی کف چکید.
(عامیانه) تازه تمامشده، تازهمصرف و تمامشده
هوای تازه، هوای مطبوع
تروتازه، شاداب و سرخوش
اشخاص تازهنفس یا دارای افکار و روشهای تازه
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fresh» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fresh