آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Freshly

ˈfreʃli ˈfreʃli

معنی freshly | جمله با freshly

adverb

به‌تازگی، تازه، با نیروی تازه، از روی خامی‌، از نو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

freshly arrived from Europe

تازه از فرنگ آمده

A freshly painted room.

اتاقی که به تازگی رنگ شده است.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد freshly

  1. adverb in an impudent or impertinent manner
    Synonyms:
    impudently impertinently pertly saucily
  1. adverb very recently
    Synonyms:

لغات هم‌خانواده freshly

ارجاع به لغت freshly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «freshly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/freshly

لغات نزدیک freshly

پیشنهاد بهبود معانی