گذشتهی ساده:
freshenedشکل سوم:
freshenedسومشخص مفرد:
freshensوجه وصفی حال:
fresheningتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
حمام کردن و جامهی تازه پوشیدن، (سروصورت را) صفا دادن
(امریکا) لیوان مشروب کسی را دوباره پرکردن (یا سرخالی آن را پر کردن)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «freshen» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/freshen