امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Refreshing

rɪˈfreʃɪŋ rɪˈfreʃɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    refreshed
  • شکل سوم:

    refreshed
  • سوم‌شخص مفرد:

    refreshes

معنی

adjective C1
نیروبخش، تازه‌کننده، خستگی‌گیر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد refreshing

  1. adjective new; rejuvenating
    Synonyms: bracing, cooling, different, energizing, exhilarating, fresh, invigorating, novel, original, restorative, restoring, revitalizing, revivifying, stimulating, thirst-quenching, unique

لغات هم‌خانواده refreshing

ارجاع به لغت refreshing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «refreshing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/refreshing

لغات نزدیک refreshing

پیشنهاد بهبود معانی