Invigorating

ɪnˈvɪɡəreɪtɪŋ ɪnˈvɪɡəreɪtɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    invigorated
  • شکل سوم:

    invigorated
  • سوم‌شخص مفرد:

    invigorates

معنی

verb - transitive
نیروبخش، مقوی، قوت‌دهنده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد invigorating

  1. adjective stimulating
    Synonyms: aesthetic, bracing, brisk, charged, energizing, exhilarating, exhilarative, fascinating, fresh, healthful, high, hyper, interesting, lively, quickening, refreshing, rejuvenating, rejuvenative, restorative, salubrious, tonic, uplifting, vitalizing
    Antonyms: boring, depressing, dull, enervating, unstimulating

ارجاع به لغت invigorating

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «invigorating» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/invigorating

لغات نزدیک invigorating

پیشنهاد بهبود معانی