صفت تفضیلی:
more briskصفت عالی:
most briskتند، تندوتیز، سریع، پرشتاب، پرانرژی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
She walked at a brisk pace.
با سرعتی تند راه میرفت.
The brisk sales during the holiday season helped boost the company's profits.
فروش سریع در فصل تعطیلات به افزایش سود شرکت کمک کرد.
تند، تندوتیز (بو و مزه)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I always drink brisk tea.
همیشه چای تند مینوشم.
I hate the brisk taste.
از مزهی تندوتیز متنفرم.
آبوهوا فرحبخش، خوش، تازه، لطیف
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی آبوهوا
The morning air was brisk.
هوای صبح فرحبخش بود.
A brisk spring day is the perfect time to go for a hike and enjoy the fresh air.
روز خوش بهاری زمان مناسبی برای پیادهروی و لذت بردن از هوای تازه است.
تند، تندوتیز (رفتار یا لحن یا شیوهی گفتار)
The radio host had a brisk voice.
مجری رادیو صدایی تند و پرحرارت داشت.
The salesman's brisk manner made me feel rushed and uncomfortable.
رفتار تند فروشنده باعث شد احساس عجله و ناراحتی کنم.
پررونق، گرم، روبهراه (بازار فروش)
These days business is brisk.
این روزها کاسبی روبهراه است.
The brisk sales of the new smartphone model exceeded expectations.
فروش پررونق مدل جدید این گوشی هوشمند فراتر از انتظارات بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «brisk» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/brisk