امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Brisk

brɪsk brɪsk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more brisk
  • صفت عالی:

    most brisk

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
تند، تندوتیز، سریع، پرشتاب، پرانرژی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- She walked at a brisk pace.
- با سرعتی تند راه می‌رفت.
- The brisk sales during the holiday season helped boost the company's profits.
- فروش سریع در فصل تعطیلات به افزایش سود شرکت کمک کرد.
adjective
تند، تندوتیز (بو و مزه)
- I always drink brisk tea.
- همیشه چای تند می‌نوشم.
- I hate the brisk taste.
- از مزه‌ی تندوتیز متنفرم.
adjective
آب‌و‌هوا فرح‌بخش، خوش، تازه، لطیف link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی آب‌و‌هوا

مشاهده
- The morning air was brisk.
- هوای صبح فرح‌بخش بود.
- A brisk spring day is the perfect time to go for a hike and enjoy the fresh air.
- روز خوش بهاری زمان مناسبی برای پیاده‌روی و لذت بردن از هوای تازه است.
adjective
تند، تندوتیز (رفتار یا لحن یا شیوه‌ی گفتار)
- The radio host had a brisk voice.
- مجری رادیو صدایی تند و پرحرارت داشت.
- The salesman's brisk manner made me feel rushed and uncomfortable.
- رفتار تند فروشنده باعث شد احساس عجله و ناراحتی کنم.
adjective
پررونق، گرم، روبه‌راه (بازار فروش)
- These days business is brisk.
- این روزها کاسبی روبه‌راه است.
- The brisk sales of the new smartphone model exceeded expectations.
- فروش پررونق مدل جدید این گوشی هوشمند فراتر از انتظارات بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد brisk

  1. adjective fast-moving; active
    Synonyms:
    adroit agile alert animated bustling busy energetic lively nimble quick speedy sprightly spry vigorous vivacious zippy
    Antonyms:
    inactive slow sluggish unenergetic
  1. adjective chilly, refreshing (weather)
    Synonyms:
    biting bracing crisp exhilarating fresh invigorating keen nippy sharp snappy stimulating
    Antonyms:
    temperate warm

لغات هم‌خانواده brisk

  • adjective
    brisk

ارجاع به لغت brisk

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «brisk» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/brisk

لغات نزدیک brisk

پیشنهاد بهبود معانی