شکل جمع:
sharpsصفت تفضیلی:
sharperصفت عالی:
sharpestتیز، برنده، نوکتیز
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کاربردی فوق متوسط
The wound was inflicted with a sharp object.
جراحت را با شیء لبهتیز وارد آورده بودند.
That bird has a sharp, pointed beak that helps it catch insects.
آن پرنده، منقار نوکتیزی دارد که به شکار حشرهها کمک میکند.
a sharp knife
یک چاقوی تیز
a sharp needle
سوزن نوک تیز
a sharp pencil
یک مداد تیز
sharp sand
شن زبر
تیز، شدید، تیرکشنده (درد)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He nudged me with his elbow, sending a sharp jolt of pain through my arm.
با آرنجش به من زد و دردی تیز و ناگهانی به بازویم انداخت.
Every time I breathe deeply, I get a sharp sensation in my chest.
هر بار که نفس عمیق میکشم، حسی تیرکشنده در قفسهی سینهام ایجاد میشود.
a sharp pain
درد شدید
نوکتیز، برجسته، کشیده (صورت)
He had a long face and a sharp nose that made him look older than he was.
صورتش کشیده بود و بینی نوکتیزی داشت که او را مسنتر نشان میداد.
Her sharp jawline gave her face a striking, sculpted look.
خط فک تیزش به چهرهاش، ظاهری تراشخورده و جذاب داده بود.
تند، گزنده، نیشدار
The manager’s sharp tone made it clear that he was not happy with the results.
لحن تند مدیر، کاملاً مشخص میکرد که از نتایج راضی نیست.
She has a sharp tongue.
زبان نیشداری دارد.
sharp temper
تندخویی
sharp rebuke
گوشمالی سخت
ناگهانی، شدید، سریع، تند
The meeting ended after a sharp exchange of words between the two managers.
جلسه پساز مشاجرهی تند بین دو مدیر پایان یافت.
The company reported a sharp rise in sales during the holiday season.
شرکت در فصل تعطیلات، افزایش شدیدی در فروش گزارش داد.
a sharp attack
حملهی شدید
a sharp move
حرکت فرز
a sharp sound
صدای شدید
a sharp wind
باد تند
a sharp slope
شیب تند
a sharp turn in the road
یک پیچ تند در جاده
a sharp angle
زاویهی حاد
a sharp contrast
تمایز آشکار
sharp appetite
اشتهای زیاد
a sharp whistle
سوت گوشخراش
ترش، تند
I like apples that are slightly sharp rather than too sweet.
من، سیبهایی را دوست دارم که کمی ترش باشند، نه خیلی شیرین.
This type of cheese has a sharp flavor that gets stronger with age.
این نوع پنیر، طعم تندی دارد که با گذشت زمان قویتر هم میشود.
sharp cheese
پنیر تندمزه
a sharp smell
بوی تند
sharp taste
مزهی تند
واضح، شفاف، روشن
Through the clean window we had a sharp view of the valley below.
از میان پنجرهی تمیز، منظرهای واضح از درهی پایین داشتیم.
Her explanation was so sharp and precise that everyone understood the concept immediately.
توضیح او آنقدر روشن بود که همه بلافاصله مفهوم را فهمیدند.
تیز، هشیار، زیرک، باهوش، تیزبین، نکتهسنج، تیزهوش
Uncle Reza was very sharp.
دایی رضا خیلی تیزهوش بود.
He has a sharp eye for a bargain and never pays more than he should.
او برای پیدا کردن تخفیفها چشم تیزی دارد و هیچوقت بیشتر از حد لازم پول نمیدهد.
a sharp salesman
فروشندهی زرنگ
sharp ear
گوش تیز
sharp eye
چشم تیز
شیک، خوشتیپ، خوشلباس
He’s a sharp dresser who pays attention to every detail of his outfit.
او فردی خوشلباس است که به تمام جزئیات پوشش خود توجه میکند.
At the event, everyone was dressed sharp.
در آن مراسم، همه شیک لباس پوشیده بودند.
ناگهانی، بهطور تند، سریع، تیز
Turn sharp right after the sign if you want to reach the old castle.
اگر میخواهید به قلعهی قدیمی برسید، بعداز تابلو سریع به راست بپیچید.
The car swerved sharp left as the driver tried to avoid the fallen tree.
وقتی راننده سعی کرد از درخت افتاده دوری کند، ماشین بهطور ناگهانی به چپ منحرف شد.
درست، رأس (ساعتی مشخص)
The exam will begin at 8 sharp, so don’t be late.
امتحان رأس ساعت ۸ شروع میشود، پس دیر نکنید.
The train leaves at 6:15 sharp.
قطار درست سر ساعت ۶:۱۵ حرکت میکند.
one o'clock sharp
درست سر ساعت یک
موسیقی زیرتر از نت صحیح
Make sure the choir doesn’t drift sharp during the final harmony.
مطمئن شو گروه کر در هارمونی پایانی بهسمت زیر نرود.
Your violin sounds a little sharp; try lowering the pitch slightly.
ویولنات کمی زیرتر صدا میدهد؛ کمی تُن را پایینتر بیاور.
موسیقی دیز، شارپ
The last note in the melody is marked with a sharp, so raise it by a semitone.
آخرین نت ملودی با دیز مشخص شده، پس آن را یک نیمپرده بالا ببر.
You played the F too low; it should actually be an F sharp.
نت فا را خیلی پایین زدی؛ درواقع فا باید دیز باشد.
پزشکی ابزار تیز، ابزار نوکتیز
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی پزشکی
The lab technician placed all contaminated sharps in a sealed red bin.
تکنسین آزمایشگاه، همهی ابزار تیز آلوده را در سطل قرمز دربسته قرار داد.
Improper disposal of sharps can spread infections in medical facilities.
دفع نادرست ابزار تیز میتواند باعث گسترش عفونت در مراکز درمانی شود.
تفاوت شدید / تفاوت فاحش / اختلاف شدید
تمایز واضح، تفاوت آشکار
کاهش شدید
زبان تند و تیزی داشتن (کنایه از نیش و کنایه زدن)
افزایش شدید/تند
چاقوی تیز
ذهن بسیار تیز/ ذهن هوشیار
درد شدید و تیز
مداد تیز
افزایش شدید/تند
پیچ تند
پیچ تند
تضاد شدید
زیرکی و شوخ طبعی / حاضر جوابی
(عامیانه) هشیار بودن، مراقب بودن، پاییدن (معمولاً به صورت امر)
شکل جمع sharp در زبان انگلیسی sharps است.
صفت تفضیلی sharp در زبان انگلیسی sharper است.
صفت عالی sharp در زبان انگلیسی sharpest است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sharp» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sharp