با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Suddenly

ˈsʌdnli ˈsʌdnli
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more suddenly
  • صفت عالی:

    most suddenly

معنی و نمونه‌جمله

adverb B1
ناگهان، ناگاه، به‌ طور ناگهانی، ابتدا به ساکن، بی‌خبر، بی‌مقدمه، یکهو، یک‌ مرتبه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Suddenly he started laughing.
- ناگهان شروع کرد به خندیدن.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد suddenly

  1. adverb unexpectedly
    Synonyms: aback, abruptly, all at once, all of a sudden, asudden, forthwith, on spur of moment, quickly, short, sudden, swiftly, unanticipatedly, unaware, unawares, without warning
    Antonyms: expectedly, slowly

لغات هم‌خانواده suddenly

ارجاع به لغت suddenly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «suddenly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/suddenly

لغات نزدیک suddenly

پیشنهاد بهبود معانی