فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Swiftly

ˈswɪftli ˈswɪftli
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more swiftly
  • صفت عالی:

    most swiftly

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adverb C2
    سریع، به سرعت، به تندی، فوراً، با شتاب
    • - She swiftly typed out the email.
    • - او به سرعت ایمیل را تایپ کرد.
    • - The thief swiftly grabbed the purse and disappeared into the crowd.
    • - دزد به سرعت کیف را قاپید و در جمعیت ناپدید شد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد swiftly

  1. adverb very fast
    Synonyms: apace, double-quick, expeditiously, flat-out, fleetly, full tilt, hastily, hotfoot, hurriedly, posthaste, promptly, quick, quickly, rapidly, speedily, swift, without warning
    Antonyms: slowly, sluggishly

ارجاع به لغت swiftly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «swiftly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/swiftly

لغات نزدیک swiftly

پیشنهاد بهبود معانی