فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Swiftly

ˈswɪftli ˈswɪftli

صفت تفضیلی:

more swiftly

صفت عالی:

most swiftly

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb C2

سریع، به سرعت، به تندی، فوراً، با شتاب

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

She swiftly typed out the email.

او به سرعت ایمیل را تایپ کرد.

The thief swiftly grabbed the purse and disappeared into the crowd.

دزد به سرعت کیف را قاپید و در جمعیت ناپدید شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد swiftly

  1. adverb very fast
    Synonyms:
    quickly rapidly fast speedily promptly hastily swift apace hurriedly expeditiously fleetly posthaste hotfoot double-quick full tilt flat-out without warning
    Antonyms:
    slowly sluggishly

ارجاع به لغت swiftly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «swiftly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/swiftly

لغات نزدیک swiftly

پیشنهاد بهبود معانی