جرعه طولانی نوشیدن، آشامیدن، جرعه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He drank the tea in one swig.
چای را در یک قلپ (لاجرعه) سرکشید.
He swigged the coke out of the can.
کوکاکولا را قورتقورت از قوطی خورد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «swig» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/swig