فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Slog

slɑːɡ slɒɡ

گذشته‌ی ساده:

slogged

شکل سوم:

slogged

سوم‌شخص مفرد:

slogs

وجه وصفی حال:

slogging

شکل جمع:

slogs

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive adverb

ضربت سخت، سیلی، کوشش سخت، تقلا، ضربت سخت زدن، پرتاب کردن، تقلا کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

Tarzan slogged his way through the dense forest.

تارزان با زحمت از میان جنگل انبوه راهی برای خود باز کرد.

I have been slogging away at this dictionary for five years now.

اکنون پنج سال است که دارم روی این فرهنگ زحمت می‌کشم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد slog

  1. verb plod
    Synonyms:
    trudge toil labor slave grind drag lumber stomp plough through trample tramp plug drudge bear down buckle down sweat flounder schlepp

ارجاع به لغت slog

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «slog» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/slog

لغات نزدیک slog

پیشنهاد بهبود معانی