خرکش کردن، کشانکشان بردن، به زحمت از جایی به جایی رفتن، جابهجا کردن، بردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
We schlepped our luggage through the airport.
وسایلمان را کشانکشان در فرودگاه حمل کردیم.
Do I really have to schlep all that junk down to the basement?
آیا باید همهی آن آتوآشغال را تا زیرزمین ببرم؟
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «schlepp» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/schlepp