فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Schlepp

ʃlep ʃlep

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive

خرکش کردن، کشان‌کشان بردن، به‌ زحمت از جایی به جایی رفتن، جابه‌جا کردن، بردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

We schlepped our luggage through the airport.

وسایل‌مان را کشان‌کشان در فرودگاه حمل کردیم.

Do I really have to schlep all that junk down to the basement?

آیا باید همه‌ی آن آت‌وآشغال را تا زیرزمین ببرم؟

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد schlepp

  1. verb lug
    Synonyms:
    carry pull drag haul tug tow tote lift heave yank lurch

ارجاع به لغت schlepp

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «schlepp» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/schlepp

لغات نزدیک schlepp

پیشنهاد بهبود معانی