آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۷ شهریور ۱۴۰۳

    Pull

    pʊl pʊl

    گذشته‌ی ساده:

    pulled

    شکل سوم:

    pulled

    سوم‌شخص مفرد:

    pulls

    وجه وصفی حال:

    pulling

    معنی pull | جمله با pull

    verb - transitive verb - intransitive A2

    کشیدن، به طرف خود کشیدن، کندن، چیدن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی مقدماتی

    مشاهده

    to pull a raid

    اقدام به حمله‌ی ناگهانی کردن

    The police pulled us over.

    پلیس ما را متوقف کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The race pulled a large crowd.

    مسابقه تماشاچیان فراوانی را جلب کرد.

    The horse was pulling the cart.

    اسب گاری را می‌کشید.

    to pull a wheel from a car

    چرخ ماشین را درآوردن

    to pull a plant by the root

    گیاهی را از ریشه کندن

    to pull a cork from a bottle

    چوب‌پنبه را از بطری درآوردن

    to pull a rifle's trigger

    ماشه‌ی تفنگ را کشیدن

    to pull a drawer

    کشو را کشیدن

    Suddenly she pulled a gun.

    ناگهان هفت‌تیر کشید.

    to pull a tooth

    دندان کشیدن

    verb - transitive

    انجام دادن، به انجام رساندن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    verb - transitive

    خودداری کردن، جلوگیری کردن

    to pull one's punches

    از مشت محکم زدن خودداری کردن

    verb - transitive

    (عضله) ضرب دیدن، ضرب دیده کردن

    to pull a muscle

    ضرب دیدن عضله

    noun countable

    جرعه، قلپ

    She took a pull at the water.

    یک جرعه از آب را نوشید.

    noun countable

    (سیگار و غیره) پک

    He took a pull at his pipe.

    یک پک به پیپ خود زد.

    noun countable

    کشش، گیرایی، جاذبه

    noun countable

    کار سخت

    It's a long pull up the hill.

    بالارفتن از تپه کاری سخت و طولانی است.

    noun countable

    طناب

    a bellpull

    طناب زنگ

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد pull

    1. verb drawing something with force
      Synonyms:
      drag remove extract haul tug pluck tear rip wrench yank strain stretch tow jerk gather take out trail lug heave uproot cull pick weed schlepp evolve twitch truck row paddle dislocate sprain rend
      Antonyms:
      push
    1. verb attract
      Synonyms:
      get win draw lure entice secure obtain magnetize
      Antonyms:
      repel deter repulse

    Phrasal verbs

    pull ahead

    جلو زدن، سبقت گرفتن، پیش افتادن

    pull apart

    از هم باز شدن

    (برای جلوگیری از دعوا و تنش) از هم جدا کردن

    pull down

    خراب کردن، ویران کردن

    غلبه کردن، چیره شدن

    کاستن، کم کردن، پایین بردن

    حقوق گرفتن

    pull for

    به نفع کسی تبلیغ کردن یا هورا کشیدن یا فعالیت کردن

    pull in

    جلوگیری کردن، مانع شدن، مهار کردن

    دستگیر کردن، توقیف کردن

    به داخل کشیدن، به دست آوردن، جذب کردن

    (اتومبیل یا قطار) رسیدن

    Phrasal verbs بیشتر

    pull off

    انجام دادن، راست و ریس کردن (با موفقیت و علی‌رغم دشواری)

    راه افتادن (اتومبیل)

    درآوردن، از تن کندن (لباس)

    توقف کردن، پارک کردن (کنار جایی) (اتومبیل)

    pull out

    لاین عوض کردن، شروع به حرکت کردن (با ماشین)

    عقب‌نشینی کردن

    توقف کردن

    رفتن، عزیمت کردن، راهی شدن، ترک کردن، بیرون آمدن، خارج شدن

    pull over

    کنار زدن، کنار بردن (ماشین و غیره)

    pull through

    (بیماری یا گرفتاری و غیره را) پشت سر گذاشتن، بهبود یافتن

    در تنگنا کمک کردن، در سختی به کسی کمک کردن

    pull up

    سرزنش کردن، ملامت کردن، تذکر دادن، گیر دادن

    باز کردن، نمایش دادن، فراخوانی کردن، آوردن (اطلاعات روی صفحه‌ی کامپیوتر)

    ایستادن، متوقف کردن، کنار کشیدن، نگه داشتن (خودرو)

    Idioms

    pull a face

    دهن‌کجی کردن، شکلک درآوردن

    قیافه گرفتن، قیافه عوض کردن، ژست گرفتن

    pull oneself together

    به‌خود آمدن، خود را جمع و جور کردن، عنان اختیار را از کف ندادن

    pull the wool over someone's eyes

    گول زدن، سر کسی شیره مالیدن، سر کسی کلاه گذاشتن، فریب دادن

    سوال‌های رایج pull

    گذشته‌ی ساده pull چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده pull در زبان انگلیسی pulled است.

    شکل سوم pull چی میشه؟

    شکل سوم pull در زبان انگلیسی pulled است.

    وجه وصفی حال pull چی میشه؟

    وجه وصفی حال pull در زبان انگلیسی pulling است.

    سوم‌شخص مفرد pull چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد pull در زبان انگلیسی pulls است.

    ارجاع به لغت pull

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «pull» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pull

    لغات نزدیک pull

    • - pulitzer
    • - pulitzer prize
    • - pull
    • - pull (one's) rank on
    • - pull (or draw or haul) in one's horns
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    paddle tennis sphygmomanometer motor home newsletter invoice wetsuit three sheets to the wind job hunting apply alumna antibody food poisoning for example for real for sure جهت‌دهی آنفلوانزا ماهی هامور سپور ماهی کفشک ماهی باراکودا ماهی آمبرجک ماهی سرخ‌طبل ماهی لوتی قفس ابطال باطله باطل کردن بطالت واجد شرایط
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.