آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ آذر ۱۴۰۲

    Win

    wɪn wɪn

    گذشته‌ی ساده:

    won

    شکل سوم:

    won

    سوم‌شخص مفرد:

    wins

    وجه وصفی حال:

    winning

    شکل جمع:

    wins

    معنی win | جمله با win

    verb - transitive verb - intransitive A2

    بردن، پیروز شدن، فاتح شدن، غلبه یافتن، به‌ دست آوردن، برنده شدن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    England and America won the war.

    انگلیس و امریکا جنگ را بردند.

    He is going to win in the next elections.

    در انتخابات بعدی پیروز خواهد شد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He easily won over his opponent.

    به‌ آسانی بر رقیب خود فائق شد.

    He won the running race.

    او در مسابقه‌ی دو اول شد.

    Namjoo won several medals.

    نامجو چندین مدال برد.

    He won two doctorates.

    او دو درجه‌ی دکترا گرفت.

    to win a prize

    جایزه گرفتن

    He struggled to win fame and power.

    او تلاش کرد تا شهرت و قدرت به‌دست آورد.

    The new president won the support of the army.

    رئیس‌جمهور جدید حمایت ارتش را جلب کرد.

    She was the first woman to win a senate seat.

    او اولین زنی بود که در مجلس سنا جا گرفت (بر مسند سناتوری نشست).

    Alexander's courage and military skill won the admiration of his soldiers.

    شجاعت و مهارت نظامی اسکندر تحسین سربازانش را جلب کرد.

    Parvin's love and care won her mother back to health.

    عشق و توجه پروین موجب بازگشت سلامتی مادرش شد.

    to win fame and glory

    به شهرت و افتخار رسیدن

    They won the top of the hill by noon.

    تا ظهر به سر تپه دست یافتند.

    They won over many simple young men to communism.

    آنان جوانان ساده‌دل فراوانی را به آغوش کمونیسم کشاندند.

    win hearts as much as you can ...

    تا توانی دلی به‌دست آور ...

    Win or lose, I will give a party after the game.

    چه ببریم چه ببازیم بعد از مسابقه سور خواهم داد.

    noun countable

    فتح، پیروزی، برد

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    Our team has had three wins and two losses.

    تیم ما سه پیروزی و دو باخت داشته است.

    Her recent win increased her self-confidence.

    برد اخیر او اعتماد به نفس وی را زیادتر کرد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد win

    1. noun victory
      Synonyms:
      success achievement triumph accomplishment gain conquest score sweep gold kill slam gold star pay dirt killing
      Antonyms:
      failure loss forfeit
    1. verb finish first; succeed
      Synonyms:
      succeed achieve triumph prevail overcome conquer beat gain be victorious finish first come in first take the prize carry the day finish in front walk away with walk off with finish off edge upset shut out sink run circles around overwhelm
      Antonyms:
      lose fail forfeit
    1. verb achieve, obtain
      Synonyms:
      get gain secure attain acquire reach obtain make earn realize collect receive net score procure derive have effect catch harvest bring in pick up accomplish bag approach annex rack up
      Antonyms:
      fail
    1. verb influence, persuade
      Synonyms:
      persuade convince induce sway get draw attract charm talk into bring around convert prompt overcome prevail upon argue into disarm carry allure wow slay
      Antonyms:
      turn off disenchant

    Phrasal verbs

    win (something or someone) back

    (چیزی یا شخصی را) دوباره یافتن (با تلاش)، دوباره به‌دست آوردن، باز یافتن

    Collocations

    win free

    (با تلاش) خود را از تنگنا یا گرفتاری خلاص کردن، رهایی یافتن

    Idioms

    win (something) hands down

    به‌آسانی پیروز شدن، بدون هیچ زحمتی موفق شدن، مثل آب خوردن برنده شدن، سه‌هیچ زدن

    win one's spurs

    به مقام و شهرت رسیدن، مقام خود را تحکیم کردن

    به شهرت یا کامیابی رسیدن، موفق شدن، به مقام بلند رسیدن

    win or lose

    برنده یا بازنده (چه برنده، چه بازنده)

    لغات هم‌خانواده win

    noun
    win, winner, winnings
    adjective
    winning
    verb - transitive
    win

    سوال‌های رایج win

    گذشته‌ی ساده win چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده win در زبان انگلیسی won است.

    شکل سوم win چی میشه؟

    شکل سوم win در زبان انگلیسی won است.

    شکل جمع win چی میشه؟

    شکل جمع win در زبان انگلیسی wins است.

    وجه وصفی حال win چی میشه؟

    وجه وصفی حال win در زبان انگلیسی winning است.

    سوم‌شخص مفرد win چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد win در زبان انگلیسی wins است.

    ارجاع به لغت win

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «win» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/win

    لغات نزدیک win

    • - wimp
    • - wimple
    • - win
    • - win (or lose) by a neck
    • - win (something or someone) back
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    interceptor into ironically isn't it looks like it takes two to tango item of news I've Jan jat jaw JK jupiter judicable juggler قانون‌گذاری قیمومت غنج ارجاع ارزش‌گذاری ارغنون نصیب نغمه نغمه‌سرا نغمه‌خوان مقننه کارگزاری مغفرت تغافل کامکار
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.