Annex

əˈneks / / ˈæneks əˈneks / / ˈæneks əˈneks əˈneks
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    annexed
  • شکل سوم:

    annexed
  • سوم‌شخص مفرد:

    annexes
  • وجه وصفی حال:

    annexing

توضیحات

حالت نوشتاری در انگلیسی بریتانیایی annexe است.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
تصاحب کردن، مالک شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Peasants occupied parks and annexed public lands.
- کشاوزران پارک‌ها را اشغال و زمین‌های عمومی را تملک کردند.
- Hitler annexed half of Poland.
- هیتلر نیمی از لهستان را تصاحب کرد.
verb - transitive
(ناحیه یا کشوری را) تصاحب کردن، به خود پیوستن، ملحق کردن، به زور تصاحب کردن
verb - transitive
پیوست کردن، ضمیمه کردن
noun countable uncountable
پیوست، ضمیمه
noun countable uncountable
(در مورد ابنیه) ساختمان فرعی، بخش افزوده شده، بنای ضمیمه، ساختمان همبست
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد annex

  1. noun something added; extension
    Synonyms: addendum, addition, adjunct, affix, appendix, arm, attachment, ell, subsidiary, supplement, wing
  2. verb join or add
    Synonyms: adjoin, affix, append, appropriate, associate, attach, connect, fasten, hitch on, hitch up, hook on, hook up, link, slap on, subjoin, tack on, tag, tag on, take on, take over, unite
    Antonyms: detach, leave off, leave out

ارجاع به لغت annex

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «annex» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/annex

لغات نزدیک annex

پیشنهاد بهبود معانی