فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Weekly

ˈwiːkli ˈwiːkli

شکل جمع:

weeklies

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective adverb A2

هفتگی، هفته‌ای یکبار، هفته به هفته

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

a weekly T.V. program

برنامه‌ی هفتگی تلویزیون

They meet weekly.

آن‌ها هر هفته ملاقات می‌کنند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a news weekly

هفته‌نامه‌ی خبری

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد weekly

  1. adjective of or occurring every seven days
    Synonyms:
    once a week once every seven days occurring every week hebdomadal hebdomadary every Monday regularly every Tuesday etc.
  1. adverb without missing a week
    Synonyms:
    every week each week hebdomadally

لغات هم‌خانواده weekly

ارجاع به لغت weekly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «weekly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/weekly

لغات نزدیک weekly

پیشنهاد بهبود معانی