quality, circumstance(s), grade, property, kind, attribute, -ness, -acy
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
صرفهجویی با فدا کردن کیفیت عاقلانه نیست.
It is not wise to achieve economy at the expense of quality.
کیفیت کار او خیلی بهتر شده است.
The quality of his work has improved greatly.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «کیفیت» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/کیفیت