فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Wing

wɪŋ wɪŋ

گذشته‌ی ساده:

winged

شکل سوم:

winged

سوم‌شخص مفرد:

wings

شکل جمع:

wings

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1

بال، پره، بادبان

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

on wings of music

بر بالهای موسیقی

the wings of an aircraft

بال‌های یک هواپیما

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The bird spreads its wings.

پرنده بال‌های خود را گسترده می‌کند.

noun countable

جناح، شاخه، شعبه، بخش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

the left wing of the Labour Party

جناج چپ حزب کارگر

the surgical wing of a hospital

بخش جراحی بیمارستان

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the west wing of the building

جناح غربی ساختمان

noun countable

پرواز، پرش

A bird makes wing toward her nest.

پرنده‌ای به‌سوی لانه‌ی خود پرواز می‌کند.

verb - transitive

بالدار کردن، پردار کردن

a winged insect

حشره‌ی بالدار

a delta-winged aircraft

هواپیمای دارای بال مثلث شکل

verb - transitive

فرستادن، اعزام کردن، روانه کردن، گسیل کردن

verb - transitive

زخمی کردن

A bullet winged our commander.

گلوله‌ای دست فرمانده ما را زخمی کرد.

to wing a duck

به بال اردک تیر زدن

verb - intransitive

پرواز کردن، بال زدن

swallows winging northward

چلچله‌هایی که به‌ سوی شمال پرواز می‌کردند

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wing

  1. noun organ, device of flight
    Synonyms:
    appendage device of flight feather airfoil pinion aileron pennon
  1. noun section; extension
    Synonyms:
    part section division unit group segment side branch addition extension expansion adjunct annex block set arm projection detachment prolongation bulge ell protuberance protrusion circle clique coterie faction
    Antonyms:
    headquarters base

Collocations

give wing(s) to

بال و پر دادن به، به پرواز در آوردن

on the wing

1- درحال پرواز 2- درحال حرکت، دست به کار

take wing

1- پرواز کردن، به پرواز در آمدن، پریدن و رفتن 2- شاد و خرم شدن، شادی کردن

Idioms

clip one's wings

دست و بال کسی را بستن، محدودیت (برای کسی) ایجاد کردن، (پای کسی را) توی پوست گردو گذاشتن

on the wing

1- درحال پرواز 2- درحال حرکت، دست به کار

take wing

1- پرواز کردن، به پرواز در آمدن، پریدن و رفتن 2- شاد و خرم شدن، شادی کردن

under one's wing

تحت سرپرستی یا حمایت کسی، در سایه‌ی کسی

wait in the wings

آماده‌ی ادامه‌ی کار، آماده‌ی تحویل گرفتن کار از کسی دیگر

Idioms بیشتر

wing it

(امریکا - عامیانه) بدون نقشه و آمادگی قبلی نطق (یا عمل) کردن

ارجاع به لغت wing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wing

لغات نزدیک wing

پیشنهاد بهبود معانی