امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Wing

wɪŋ wɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    winged
  • شکل سوم:

    winged
  • سوم‌شخص مفرد:

    wings
  • وجه وصفی حال:

    winging
  • شکل جمع:

    wings

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
بال، پره، بادبان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- on wings of music
- بر بالهای موسیقی
- the wings of an aircraft
- بال‌های یک هواپیما
- The bird spreads its wings.
- پرنده بال‌های خود را گسترده می‌کند.
noun countable
جناح، شاخه، شعبه، بخش
- the left wing of the Labour Party
- جناج چپ حزب کارگر
- the surgical wing of a hospital
- بخش جراحی بیمارستان
- the west wing of the building
- جناح غربی ساختمان
noun countable
پرواز، پرش
- A bird makes wing toward her nest.
- پرنده‌ای به‌سوی لانه‌ی خود پرواز می‌کند.
verb - transitive
بالدار کردن، پردار کردن
- a winged insect
- حشره‌ی بالدار
- a delta-winged aircraft
- هواپیمای دارای بال مثلث شکل
verb - transitive
فرستادن، اعزام کردن، روانه کردن، گسیل کردن
verb - transitive
زخمی کردن
- A bullet winged our commander.
- گلوله‌ای دست فرمانده ما را زخمی کرد.
- to wing a duck
- به بال اردک تیر زدن
verb - intransitive
پرواز کردن، بال زدن
- swallows winging northward
- چلچله‌هایی که به‌ سوی شمال پرواز می‌کردند
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wing

  1. noun organ, device of flight
    Synonyms:
    aileron airfoil appendage feather pennon pinion
  1. noun section; extension
    Synonyms:
    addition adjunct annex arm block branch bulge circle clique coterie detachment division ell expansion faction group part projection prolongation protrusion protuberance segment set side unit
    Antonyms:
    base headquarters

Collocations

  • give wing(s) to

    بال و پر دادن به، به پرواز در آوردن

  • on the wing

    1- درحال پرواز 2- درحال حرکت، دست به کار

  • take wing

    1- پرواز کردن، به پرواز در آمدن، پریدن و رفتن 2- شاد و خرم شدن، شادی کردن

Idioms

  • clip one's wings

    دست و بال کسی را بستن، محدودیت (برای کسی) ایجاد کردن، (پای کسی را) توی پوست گردو گذاشتن

  • on the wing

    1- درحال پرواز 2- درحال حرکت، دست به کار

  • take wing

    1- پرواز کردن، به پرواز در آمدن، پریدن و رفتن 2- شاد و خرم شدن، شادی کردن

  • under one's wing

    تحت سرپرستی یا حمایت کسی، در سایه‌ی کسی

  • wait in the wings

    آماده‌ی ادامه‌ی کار، آماده‌ی تحویل گرفتن کار از کسی دیگر

  • wing it

    (امریکا - عامیانه) بدون نقشه و آمادگی قبلی نطق (یا عمل) کردن

ارجاع به لغت wing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wing

لغات نزدیک wing

پیشنهاد بهبود معانی