گذشتهی ساده:
wingedشکل سوم:
wingedسومشخص مفرد:
wingsوجه وصفی حال:
wingingشکل جمع:
wingsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
بال و پر دادن به، به پرواز در آوردن
1- درحال پرواز 2- درحال حرکت، دست به کار
1- پرواز کردن، به پرواز در آمدن، پریدن و رفتن 2- شاد و خرم شدن، شادی کردن
دست و بال کسی را بستن، محدودیت (برای کسی) ایجاد کردن، (پای کسی را) توی پوست گردو گذاشتن
1- درحال پرواز 2- درحال حرکت، دست به کار
1- پرواز کردن، به پرواز در آمدن، پریدن و رفتن 2- شاد و خرم شدن، شادی کردن
تحت سرپرستی یا حمایت کسی، در سایهی کسی
آمادهی ادامهی کار، آمادهی تحویل گرفتن کار از کسی دیگر
(امریکا - عامیانه) بدون نقشه و آمادگی قبلی نطق (یا عمل) کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «wing» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wing