گذشتهی ساده:
sidedشکل سوم:
sidedسومشخص مفرد:
sidesوجه وصفی حال:
sidingشکل جمع:
sidesسمت، طرف، کنار
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
She writes on one side of the paper only.
فقط در یک سمت کاغذ مینویسد.
The box opens on this side.
جعبه از این طرف باز میشود.
The side of the building was painted blue.
کنار ساختمان به رنگ آبی درآمده بود.
ضلع، بر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
A cube has six sides.
یک مکعب شش ضلع دارد.
A square has four sides.
مربع چهار ضلع دارد.
کنار، پهلو
Pari knelt by the side of the bed and prayed.
پری در کنار بستر زانو زد و دعا کرد.
I sat by my mother's side.
من پهلوی مادرم نشستم.
انگلیسی آمریکایی غذا و آشپزی خوراک فرعی، مخلفات
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی غذا و آشپزی
The steak comes with a side of roasted vegetables.
استیک با خوراک جنبی سبزیجات برشته ارائه میشود.
The waiter asked if I wanted a side of rice or mashed potatoes with my chicken.
پیشخدمت پرسید که با مرغم خوراک فرعی برنج میخواهم یا پورهی سیبزمینی؟
کالبدشناسی پهلو (شخص) (معمولاً بهصورت مفرد میآید)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالبدشناسی
The child lay on her side.
کودک به پهلو خوابید.
She has a pain on her side.
پهلویش درد میکند.
انگلیسی بریتانیایی سینما و تئاتر کانال
The sports side is showing a live football match tonight.
کانال ورزشی امشب مسابقهی فوتبال را بهصورت زنده پخش میکند.
the documentary side
کانال مستند
جانورشناسی غذا و آشپزی شقه (گوشت) (معمولاً بهصورت مفرد میآید)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی جانورشناسی
half a side of beef
نیم شقهی گاو
The butcher carefully divided the pig into two sides.
قصاب با دقت خوک را به دو شقه تقسیم کرد.
a side of mutton
یک شقهی گوسفند
طرف (درگیر)
The two sides agreed to a ceasefire.
دو طرف با آتشبس موافقت کردند.
The two sides presented their arguments during the debate.
در این مناظره دو طرف استدلالهای خود را ارائه کردند.
We are on your side.
طرف تو هستیم.
انگلیسی بریتانیایی ورزش طرف، تیم
The rivalry between the two sides was evident in the intense match.
رقابت دو طرف در این دیدار فشرده مشهود بود.
The blue team scored a goal.
تیم آبی گل زد.
جنبه
the practical side of this matter
جنبهی عملی این قضیه
The play stresses the political side of the crisis.
نمایشنامه جنبهی سیاسی آن بحران را مورد تأکید قرار میدهد.
ویژگی، وجه (شخصیت فرد)
These poems reveal a peculiar side of her character.
این اشعار یک ویژگی خاص شخصیت او را آشکار میسازد.
She has a compassionate side that makes her a great listener and friend.
او وجه دلسوزانهای دارد که او را به شنونده و دوستی عالی تبدیل میکند.
جانبی، جنبی، کناری، پهلویی، فرعی
a side door
درب جانبی
a side effect
اثر جانبی
a side road
راه فرعی
a side glance
نگاه زیرچشمی (از یک سو)
سمت، طرف (اشاره به نسب خانوادگی)
On my mother's side, there are many talented musicians and artists.
در سمت مادرم، نوازندگان و هنرمندان بااستعداد زیادی وجود دارد.
My father's side of the family has a long history of entrepreneurship.
خانوادهی پدری من سابقهی کارآفرینی طولانیای دارد.
انگلیسی بریتانیایی ورزش چرخش یکوری (توپ بیلیارد یا اسنوکر)
His smooth side propelled the ball into pocket.
چرخش یکوری نرم او توپ را به سمت پاکت هدایت کرد.
the player's mastery of side
تسلط این بازیکن بر چرخش یکوری
سینما و تئاتر برگهی راهنما
The director handed each actor their respective sides.
کارگردان به هر یک از بازیگران برگههای راهنمای مربوط به خود را تحویل داد.
After memorizing my side, I felt more confident about my performance on stage.
بعد از اینکه برگهی راهنمای خودم را حفظ کردم، نسبت به عملکردم روی صحنه اطمینان بیشتری پیدا کردم.
حمایت کردن از، طرفداری کردن از، جانبداری کردن از، طرف ... را گرفتن
I will always side with my family.
همیشه از خانوادهام حمایت خواهم کرد.
I will side with you in this argument because I believe you are right.
در این بحث طرف شما را خواهم گرفت زیرا معتقدم حق با شماست.
کنار گذاشتن
Before we can eat, we have to side the dirty dishes from the table.
قبل از اینکه بتوانیم غذا بخوریم، باید ظروف کثیف را از روی میز کنار بگذاریم.
The students were asked to side their textbooks before the teacher began the lecture.
از دانشآموزان خواسته شد تا قبل از شروع درس، کتابهای درسی خود را کنار بگذارند.
دارای خط کناری کردن، به کنار مجهز کردن، کناردار کردن
The contractor will side the building.
پیمانکار ساختمان را دارای خط کناری خواهد کرد.
We need to side the garage before the winter weather arrives.
قبل از رسیدن هوای زمستانی باید کناردار کنیم.
مخالف کسی بودن، طرف مقابل کسی را گرفتن، از دشمن کسی طرفداری کردن
جانب کسی را گرفتن، با کسی همعقیده بودن، از کسی حمایت کردن
at someone's side (or by someone's side)
در کنار کسی، پهلوی کسی، در مجاورت کسی
از یک سو تا سوی دیگر، به این سو و آن سو، در نوسان
on every side (or on all sides)
از هر سو، از هر طرف، از جهتهای مختلف
پشتیبان کسی، هوادار کسی
مجاور (همدیگر)، در کنار هم، پهلوی هم
1- ستون بستانکار 2- جنبهی خوب، مزیت
(حسابداری) ستون چپ، طرف چپ
پیوند بغلی
سوگلی کسی، محبوب کسی، مورد محبت و لطف کسی
هوادار، طرفدار
مورد بیلطفی کسی، مورد غضب کسی
از یک طرف هواداری کردن، بیطرف نبودن، یک طرف را تأیید یا حمایت کردن
از کسی جانبداری کردن، طرف کسی را گرفتن
(تخممرغ) از یک طرف سرخشده
جوانتر از ...، در اوایل سن ...
get up on the wrong side of the bed
از دندهی چپ بلند شدن، بدخلقی کردن، زودرنج و زودخشم بودن
جنبههای مثبت چیزی را درنظر گرفتن
know which side your bread is buttered on
ارباب خود را شناختن، راه و چاه را بلد بودن
از سوی دیگر، طرف دیگر قضیه، جنبهی دیگر موضوع
از طرف مادر، از سوی مادر
err on the side of (something)
(در امر خیر یا چیز خوب) زیادهروی کردن، جانب (چیزی را) گرفتن
laugh on the other side of one's face
(عامیانه) پس از انتظار شادی یا موفقیت و غیره با شکست و نومیدی مواجه شدن
on the wrong side of one's mouth
با ندامت، با پشیمانی
(از نظر سن) بیش از
thorn in one's side (or flesh)
دردسر، خاری که پهلوی کسی فرو میرود
محلهی فقیرنشین، محلهی بد شهر
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «side» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/side