گذشتهی ساده:
sidedشکل سوم:
sidedسومشخص مفرد:
sidesوجه وصفی حال:
sidingشکل جمع:
sidesتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی غذا و آشپزی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالبدشناسی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی جانورشناسی
مخالف کسی بودن، طرف مقابل کسی را گرفتن، از دشمن کسی طرفداری کردن
جانب کسی را گرفتن، با کسی همعقیده بودن، از کسی حمایت کردن
at someone's side (or by someone's side)
در کنار کسی، پهلوی کسی، در مجاورت کسی
از یک سو تا سوی دیگر، به این سو و آن سو، در نوسان
on every side (or on all sides)
از هر سو، از هر طرف، از جهتهای مختلف
پشتیبان کسی، هوادار کسی
مجاور (همدیگر)، در کنار هم، پهلوی هم
1- ستون بستانکار 2- جنبهی خوب، مزیت
(حسابداری) ستون چپ، طرف چپ
پیوند بغلی
سوگلی کسی، محبوب کسی، مورد محبت و لطف کسی
هوادار، طرفدار
مورد بیلطفی کسی، مورد غضب کسی
از یک طرف هواداری کردن، بیطرف نبودن، یک طرف را تأیید یا حمایت کردن
از کسی جانبداری کردن، طرف کسی را گرفتن
(تخممرغ) از یک طرف سرخشده
جوانتر از ...، در اوایل سن ...
get up on the wrong side of the bed
از دندهی چپ بلند شدن، بدخلقی کردن، زودرنج و زودخشم بودن
جنبههای مثبت چیزی را درنظر گرفتن
know which side your bread is buttered on
ارباب خود را شناختن، راه و چاه را بلد بودن
از سوی دیگر، طرف دیگر قضیه، جنبهی دیگر موضوع
از طرف مادر، از سوی مادر
err on the side of (something)
(در امر خیر یا چیز خوب) زیادهروی کردن، جانب (چیزی را) گرفتن
laugh on the other side of one's face
(عامیانه) پس از انتظار شادی یا موفقیت و غیره با شکست و نومیدی مواجه شدن
on the wrong side of one's mouth
با ندامت، با پشیمانی
(از نظر سن) بیش از
thorn in one's side (or flesh)
دردسر، خاری که پهلوی کسی فرو میرود
محلهی فقیرنشین، محلهی بد شهر
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «side» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/side