آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۷ دی ۱۴۰۳

    Camp

    kæmp kæmp

    گذشته‌ی ساده:

    camped

    شکل سوم:

    camped

    سوم‌شخص مفرد:

    camps

    وجه وصفی حال:

    camping

    شکل جمع:

    camps

    معنی camp | جمله با camp

    noun B1

    پادگان، خیمه‌گاه، بارگاه، اردو، اردوگاه، لشکرگاه

    a tourist camp

    اردوگاه توریستی (سیاحان)

    a scout camp

    اردوی پیشاهنگی

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The camp was in the middle of a beautiful forest.

    اردوگاه در میان جنگل زیبایی قرار داشت.

    an army camp

    پادگان نیروی زمینی

    The road between the camp and the hospital was guarded day and night.

    راه بین سربازخانه و بیمارستان شب و روز پاسداری می‌شد.

    They moved the prisoners to a camp near the city.

    اسیران را به بازداشت‌گاهی در نزدیکی شهر منتقل کردند.

    extermination camp

    کشتارگاه زندانیان جنگی

    The soldiers camped near a river.

    سربازان کنار رودی اردو زدند.

    He deserted us and went over to the rival camp.

    او ما را ترک کرد و به دسته‌ی رقبای ما گروید.

    At five in the morning, we broke camp and started moving along the river.

    ساعت پنج بامداد خیمه‌ها را جمع کردیم و در راستای رودخانه به راه افتادیم.

    noun

    گروه، دسته (سیاسی یا نظامی یا عقیدتی)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    Most of the world was divided into two camps: the Communist Camp and the Capitalist Camp.

    اکثر نقاط دنیا به دو گروه تقسیم شده بود: بلوک کمونیستی و بلوک کاپیتالیستی.

    noun

    کلبه، پناهگاه موقت، چادر

    camp, کلبه، پناهگاه موقت، چادر
    adjective

    (خودمانی) مبتذل، (در مورد مرد) رفتار زنانه، قر و عشوه، غمزه‌ی خرکی

    verb - intransitive

    منزل کردن، بیتوته کردن، اردو زدن، خیمه زدن، به اردوگاه رفتن، (برای تفریح و تعطیلات) در چادر یا هوای آزاد زیستن، چادرزدن (بیشتر با out )

    We decided to go camping in the mountains only with our sleeping bags.

    تصمیم گرفتیم فقط با کیسه‌های خواب خود در کوهستان بیتوته کنیم.

    Tonight we'll make camp right here.

    امشب همین جا بیتوته می‌کنیم.

    verb - transitive

    در اردوگاه جا دادن

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد camp

    1. adjective consciously affecting the unfashionable, weird, or bizarre
      Synonyms:
      affected artificial mannered ostentatious in mod wild avant-garde arch pop posturing far out Daliesque
    1. noun site for outdoor living
      Synonyms:
      campground camping ground encampment tent cottage lodge hut shack shed chalet summer home log cabin lean-to tent city bivouac campfire caravansary shanty tepee wigwam tilt

    Phrasal verbs

    camp it up

    (عمداً) غلوآمیز و پر ادا و اطوار کردن، تو بازی رفتن، (در مورد مرد) غمزه و عشوه‌ی خرکی کردن

    camp out

    (برای تفریح یا ورزش و غیره) در هوای آزاد یا در چادر زیستن

    Collocations

    break camp

    اردوگاه را ترک کردن

    اردوگاه یا خیمه‌گاه را بر چیدن و رفتن

    camping equipment

    تجهیزات اردو (مثل چادر و کیسه خواب و چراغ قوه و غیره)

    make camp

    چادر زدن، خیمه برپا کردن، بیتوته کردن

    سوال‌های رایج camp

    معنی camp به فارسی چی میشه؟

    کلمه "camp" در زبان انگلیسی چندین معنی و کاربرد متفاوت دارد که در اینجا به بررسی آن‌ها می‌پردازیم.

    ۱. معانی اصلی کلمه "camp"

    الف. اردوگاه:

    یکی از معانی اصلی "camp" به معنای اردوگاه است. اردوگاه‌ها معمولاً مکان‌هایی هستند که افراد برای تفریح و یا فعالیت‌های آموزشی در آنجا جمع می‌شوند. اردوگاه‌ها می‌توانند در طبیعت، جنگل‌ها یا کنار دریاچه‌ها قرار داشته باشند و معمولاً شامل چادرها یا کلبه‌هایی هستند که برای اقامت موقت استفاده می‌شوند. در این نوع اردوگاه‌ها، فعالیت‌هایی مانند کوهنوردی، شنا، و بازی‌های گروهی انجام می‌شود.

    ب. کمپینگ:

    "camp" همچنین به فعالیت کمپینگ اشاره دارد. کمپینگ به معنای گذران وقت در طبیعت و اقامت در چادر یا کلبه است. این فعالیت به افراد کمک می‌کند که از زندگی شهری فاصله بگیرند و به طبیعت نزدیک‌تر شوند. کمپینگ می‌تواند به عنوان یک روش برای استراحت و تجدید قوا در نظر گرفته شود.

    ج. کمپین:

    در برخی موارد، "camp" به معنای کمپین نیز استفاده می‌شود. کمپین به مجموعه‌ای از فعالیت‌ها و تلاش‌ها اشاره دارد که با هدف خاصی انجام می‌شود، مانند کمپین‌های انتخاباتی یا کمپین‌های اجتماعی.

    ۲. نکات جالب درباره "camp"

    - تاریخچه کلمه:

    کلمه "camp" از زبان فرانسوی به انگلیسی وارد شده و به معنای "چادر زدن" است. این واژه به تدریج در زبان انگلیسی به معانی مختلفی گسترش یافته است.

    - کمپ‌های تابستانی:

    کمپ‌های تابستانی یکی از معروف‌ترین انواع اردوگاه‌ها هستند که به ویژه برای کودکان و نوجوانان برگزار می‌شوند. این کمپ‌ها معمولاً شامل فعالیت‌های آموزشی، ورزشی و هنری هستند و به کودکان کمک می‌کنند تا مهارت‌های جدیدی را یاد بگیرند و دوستان جدیدی پیدا کنند.

    - کمپینگ در فرهنگ‌های مختلف:

    در بسیاری از فرهنگ‌ها، کمپینگ بخشی از زندگی اجتماعی و تفریحی مردم است. در برخی کشورها، مانند کانادا و ایالات متحده، کمپینگ به عنوان یک فعالیت محبوب و رایج شناخته می‌شود و فستیوال‌ها و مسابقات مرتبط با آن برگزار می‌شود.

    - فواید کمپینگ:

    کمپینگ فواید بسیاری دارد، از جمله کاهش استرس، بهبود سلامت روان و افزایش ارتباط با طبیعت. این فعالیت می‌تواند به افراد کمک کند تا از زندگی روزمره فاصله بگیرند و به آرامش برسند.

    گذشته‌ی ساده camp چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده camp در زبان انگلیسی camped است.

    شکل سوم camp چی میشه؟

    شکل سوم camp در زبان انگلیسی camped است.

    شکل جمع camp چی میشه؟

    شکل جمع camp در زبان انگلیسی camps است.

    وجه وصفی حال camp چی میشه؟

    وجه وصفی حال camp در زبان انگلیسی camping است.

    سوم‌شخص مفرد camp چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد camp در زبان انگلیسی camps است.

    ارجاع به لغت camp

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «camp» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/camp

    لغات نزدیک camp

    • - camouflage
    • - camouflage discipline
    • - camp
    • - camp chair
    • - camp fire girl
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    humanistic humanities humongous hunch hydration hypothetically ideally trick turban micromanagement hepatitis orange juice lowboy evolutionist aft رغبت مذمت کردن مذاب ذوب شدن ذوب کردن قلابچه‌ماهی چرم‌ماهی گورخرماهی فیل‌ماهی اعتلا اولویت‌بندی کردن پرآب تهاتر کردن جنوب شرقی جوی
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.