فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Camp

kæmp kæmp

گذشته‌ی ساده:

camped

شکل سوم:

camped

سوم‌شخص مفرد:

camps

وجه وصفی حال:

camping

شکل جمع:

camps

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun B1

پادگان، خیمه‌گاه، بارگاه، اردو، اردوگاه، لشکرگاه

a tourist camp

اردوگاه توریستی (سیاحان)

a scout camp

اردوی پیشاهنگی

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The camp was in the middle of a beautiful forest.

اردوگاه در میان جنگل زیبایی قرار داشت.

an army camp

پادگان نیروی زمینی

The road between the camp and the hospital was guarded day and night.

راه بین سربازخانه و بیمارستان شب و روز پاسداری می‌شد.

They moved the prisoners to a camp near the city.

اسیران را به بازداشت‌گاهی در نزدیکی شهر منتقل کردند.

extermination camp

کشتارگاه زندانیان جنگی

The soldiers camped near a river.

سربازان کنار رودی اردو زدند.

He deserted us and went over to the rival camp.

او ما را ترک کرد و به دسته‌ی رقبای ما گروید.

At five in the morning, we broke camp and started moving along the river.

ساعت پنج بامداد خیمه‌ها را جمع کردیم و در راستای رودخانه به راه افتادیم.

noun

گروه، دسته (سیاسی یا نظامی یا عقیدتی)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

Most of the world was divided into two camps: the Communist Camp and the Capitalist Camp.

اکثر نقاط دنیا به دو گروه تقسیم شده بود: بلوک کمونیستی و بلوک کاپیتالیستی.

noun

کلبه، پناهگاه موقت، چادر

adjective

(خودمانی) مبتذل، (در مورد مرد) رفتار زنانه، قر و عشوه، غمزه‌ی خرکی

verb - intransitive

منزل کردن، بیتوته کردن، اردو زدن، خیمه زدن، به اردوگاه رفتن، (برای تفریح و تعطیلات) در چادر یا هوای آزاد زیستن، چادرزدن (بیشتر با out )

We decided to go camping in the mountains only with our sleeping bags.

تصمیم گرفتیم فقط با کیسه‌های خواب خود در کوهستان بیتوته کنیم.

Tonight we'll make camp right here.

امشب همین جا بیتوته می‌کنیم.

verb - transitive

در اردوگاه جا دادن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد camp

  1. adjective consciously affecting the unfashionable, weird, or bizarre
    Synonyms:
    affected artificial mannered ostentatious in mod wild avant-garde arch pop posturing far out Daliesque
  1. noun site for outdoor living
    Synonyms:
    campground camping ground encampment tent cottage lodge hut shack shed chalet summer home log cabin lean-to tent city bivouac campfire caravansary shanty tepee wigwam tilt

Phrasal verbs

camp it up

(عمداً) غلوآمیز و پر ادا و اطوار کردن، تو بازی رفتن، (در مورد مرد) غمزه و عشوه‌ی خرکی کردن

camp out

(برای تفریح یا ورزش و غیره) در هوای آزاد یا در چادر زیستن

Collocations

break camp

اردوگاه را ترک کردن

اردوگاه یا خیمه‌گاه را بر چیدن و رفتن

camping equipment

تجهیزات اردو (مثل چادر و کیسه خواب و چراغ قوه و غیره)

make camp

چادر زدن، خیمه برپا کردن، بیتوته کردن

سوال‌های رایج camp

معنی camp به فارسی چی میشه؟

کلمه "camp" در زبان انگلیسی چندین معنی و کاربرد متفاوت دارد که در اینجا به بررسی آن‌ها می‌پردازیم.

۱. معانی اصلی کلمه "camp"

الف. اردوگاه:

یکی از معانی اصلی "camp" به معنای اردوگاه است. اردوگاه‌ها معمولاً مکان‌هایی هستند که افراد برای تفریح و یا فعالیت‌های آموزشی در آنجا جمع می‌شوند. اردوگاه‌ها می‌توانند در طبیعت، جنگل‌ها یا کنار دریاچه‌ها قرار داشته باشند و معمولاً شامل چادرها یا کلبه‌هایی هستند که برای اقامت موقت استفاده می‌شوند. در این نوع اردوگاه‌ها، فعالیت‌هایی مانند کوهنوردی، شنا، و بازی‌های گروهی انجام می‌شود.

ب. کمپینگ:

"camp" همچنین به فعالیت کمپینگ اشاره دارد. کمپینگ به معنای گذران وقت در طبیعت و اقامت در چادر یا کلبه است. این فعالیت به افراد کمک می‌کند که از زندگی شهری فاصله بگیرند و به طبیعت نزدیک‌تر شوند. کمپینگ می‌تواند به عنوان یک روش برای استراحت و تجدید قوا در نظر گرفته شود.

ج. کمپین:

در برخی موارد، "camp" به معنای کمپین نیز استفاده می‌شود. کمپین به مجموعه‌ای از فعالیت‌ها و تلاش‌ها اشاره دارد که با هدف خاصی انجام می‌شود، مانند کمپین‌های انتخاباتی یا کمپین‌های اجتماعی.

۲. نکات جالب درباره "camp"

- تاریخچه کلمه:

کلمه "camp" از زبان فرانسوی به انگلیسی وارد شده و به معنای "چادر زدن" است. این واژه به تدریج در زبان انگلیسی به معانی مختلفی گسترش یافته است.

- کمپ‌های تابستانی:

کمپ‌های تابستانی یکی از معروف‌ترین انواع اردوگاه‌ها هستند که به ویژه برای کودکان و نوجوانان برگزار می‌شوند. این کمپ‌ها معمولاً شامل فعالیت‌های آموزشی، ورزشی و هنری هستند و به کودکان کمک می‌کنند تا مهارت‌های جدیدی را یاد بگیرند و دوستان جدیدی پیدا کنند.

- کمپینگ در فرهنگ‌های مختلف:

در بسیاری از فرهنگ‌ها، کمپینگ بخشی از زندگی اجتماعی و تفریحی مردم است. در برخی کشورها، مانند کانادا و ایالات متحده، کمپینگ به عنوان یک فعالیت محبوب و رایج شناخته می‌شود و فستیوال‌ها و مسابقات مرتبط با آن برگزار می‌شود.

- فواید کمپینگ:

کمپینگ فواید بسیاری دارد، از جمله کاهش استرس، بهبود سلامت روان و افزایش ارتباط با طبیعت. این فعالیت می‌تواند به افراد کمک کند تا از زندگی روزمره فاصله بگیرند و به آرامش برسند.

ارجاع به لغت camp

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «camp» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/camp

لغات نزدیک camp

پیشنهاد بهبود معانی