گذشتهی ساده:
campedشکل سوم:
campedسومشخص مفرد:
campsوجه وصفی حال:
campingشکل جمع:
campsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
(عمداً) غلوآمیز و پر ادا و اطوار کردن، تو بازی رفتن، (در مورد مرد) غمزه و عشوهی خرکی کردن
(برای تفریح یا ورزش و غیره) در هوای آزاد یا در چادر زیستن
اردوگاه را ترک کردن
اردوگاه یا خیمهگاه را بر چیدن و رفتن
تجهیزات اردو (مثل چادر و کیسه خواب و چراغ قوه و غیره)
چادر زدن، خیمه برپا کردن، بیتوته کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «camp» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/camp