گذشتهی ساده:
archedشکل سوم:
archedسومشخص مفرد:
archesوجه وصفی حال:
archingشکل جمع:
archesطاق، تاق
historical arch
طاق تاریخی
a stone arch
تاق سنگی
Homeless people slept under the railway arches.
افراد بیخانمان زیر تاقهای راهآهن میخوابیدند.
In many churches the side aisles are separated from the central aisle by a row of arches.
در بسیاری از کلیساها راهروهای کناری با یک ردیف طاق از راهروی مرکزی جدا میشوند.
a bridge with three arches
پلی با سه تاق
هر چیز قوسمانند، قوس، انحنا، کمان
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
There was a slight arch to her eyebrows.
قوس جزئی در ابروهایش دیده میشد.
the arch of the trees
انحنای درختان
an arch in the cat's back
قوسی در کمر گربه
پزشکی هر عضو یا قسمتی از بدن که دارای قوس است
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی پزشکی
dental arch
قوس دندانی
aortic arch
قوس آئورت
plantar arch
قوس کف پایی
mandibular arch
قوس فکی
قوس دادن، قوسیشکل کردن، منحنی کردن، خم کردن، شکل دادن یا ساختن چیزی به شکل منحنی
She watched the cat arch its back.
گربه را تماشا کرد که پشتش را خم میکرد (=قوس میداد).
She arched her eyebrows.
ابروهایش را قوس داد.
The ball arched toward the basket.
توپ در راه سبد شکل قوسی به خود گرفت.
ناقلا، موذی، بازیگوش، گستاخ
an arch look
نگاه موذی
an arch gesture
قیافهای ناقلا
arch comments
نظرات موذی
بزرگ، کبیر، اعظم، اَبَر
archduke
دوک بزرگ
an archbishop
اسقف اعظم
arch opponent
حریف بزرگ
an arch enemy
دشمن اعظم
an arch-criminal
جنایتکار بزرگ (= اَبَر جنایتکار)
پل قوسی، پل دارای تاقهای ضربی (مثل سی و سه پل اصفهان)
تاق نصرت
دهانهی صحنه (که پرده از آن آویخته است)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «arch» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/arch