فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Premier

prɪˈmɪr ˈpremiə

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective C1

( premiere ) مقدم، برتر، والاتر، نخستین، مهم‌تر، رئیس، رهبر، نخست‌وزیر، نخستین نمایش یک نمایش‌نامه، هنرپیشه برجسته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

Tabriz has achieved a premier position in car- pet weaving.

در قالیبافی، تبریز مقام ممتازی به دست آورده است.

one of the premier books of this season

یکی از عالی‌ترین کتاب‌های این فصل

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the British premier

نخست‌وزیر بریتانیا

the premier of Alberta

استاندار آلبرتا (کانادا)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد premier

  1. adjective leading; original
    Synonyms:
    main chief head first primary principal foremost leading initial earliest opening beginning prime highest champion inaugural arch
    Antonyms:
    minor inferior

ارجاع به لغت premier

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «premier» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/premier

لغات نزدیک premier

پیشنهاد بهبود معانی