با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Inaugural

ɪˈnɑːɡjərəl ɪˈnɔːɡjərəl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    inaugurals

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective
گشایشی، افتتاحی، سخنرانی افتتاحی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- an inaugural speech
- نطق گشایشی
- the inaugural meeting of the committee
- نشست آغازین کمیته
- The inaugural lasted two hours.
- مراسم افتتاحیه دو ساعت طول کشید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inaugural

  1. noun The act or process of formally admitting a person to membership or office
    Synonyms: inauguration, induction, initiation, installation, instatement, investiture
  2. noun An address delivered at an inaugural ceremony (especially by a United States president)
    Synonyms: inaugural-address
  3. adjective Serving to set in motion
    Synonyms: initiative, initiatory, first, maiden
  4. adjective Occurring at or characteristic of a formal investiture or induction
    Antonyms: exaugural

ارجاع به لغت inaugural

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inaugural» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inaugural

لغات نزدیک inaugural

پیشنهاد بهبود معانی